••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

داستان

 قضیه بر می گرده به چند سال پیش، بعد از اینکه مادرم فوت کرد.واسه اینکه از خاطرات خونه خلاص بشم یه آپارتمان توی ساختمونی چند طبقه اجاره کردم، اما خیلی زود فهمیدم توی همسایگیم یه مادر و پسر زندگی می کنن که از شانس من پسرِ هم اسم من بود!مادرش هم دایم اون رو صدا می زد، لحن صداش طوری بود که حس می کردم مادرم داره صدام می زنه.روزهای اول کلی کلافم می کرد. اما بعدش سعی کردم از این اتفاق لذت ببرم، شروع کردم به جواب دادن!مادرِ اون ور دیوار به پسرش می گفت: شام حاضره، من این ور دیوار جواب می دادم: الان میام!خیلی احمقانه بود ولی خب من صداش رو واضح می شنیدم. فکر می کردم مادرمه!می گفت: شال گردن چه رنگی واست ببافم؟می گفتم آبی.حتی وقتی صبح ها بیدارش می کرد، بهش التماس می کردم بذاره پنج دقیقه بیشتر بخوابم!راستش من هیچ وقت پسرش رو ندیدم، فقط چند بار خودش رو یواشکی از پنجره دید زدم که می رفت بیرون، موهاش خاکستری بود، همیشه با کلی خرید بر می گشت.یه بار هم جرات کردم و واسش یه نامه نوشتم: "من هم اسم پسر شما هستم و شما رو مثل مادرم دوست دارم!"تا اینکه یه روز داستان بدجور بیخ پیدا کرد. دوستانم فهمیدند تو خونه دارم با خودم حرف می زنم، دلسوزیشون گل کرد و تا به خودم اومدم دیدم به زور بردنم تیمارستان، می گفتن اسکیزوفرنی دارم!توی تیمارستان کلی داروی حال به هم زن به خوردم دادن و واسم پرونده تشکیل دادن. من چند هفته ای بین بیمارهای اسکیزوفرنی زندگی می کردم که یکیشون فکر می کرد "استیون اسپیلبرگ" شده، یکی دیگه هم فکر می کرد تونسته با روح "بتهوون" ارتباط برقرار کنه.حالا این وسط من باید ثابت می کردم که فقط جواب زنِ همسایه رو می دادم، اما هر بار که داستان رو تعریف می کردم، دکترها می گفتن همسایه ات اصلا کسی رو نداره، تنها زندگی می کنه!دیگه کم کم داشت باورم می شد که دیوونه شدم!تا اینکه یه روز زد به سرم و لباس دکتر رو پیچوندم و پوشیدم و از تیمارستان فرار کردم.صاف رفتم سراغ زنِ همسایه، اما از اون خونه رفته بود. فقط یه نامه واسم گذاشته بود:من هم شما رو مثل پسرم دوست دارم، پسرم اگه زنده بود، الان هم سن شما بود.اسکیزوفرنی

+ نوشته شده در یک شنبه 10 مرداد 1400برچسب:داستان کوتاه,پند آموز,داستان زیبا,اسکیزوفرنی,پسر,پیرزن, ساعت 17:36 توسط آزاده یاسینی


فرزند در قرآن

*و بدانيد که اموال و فرزندانتان فقط وسيله آزمايش شماست، وخداست که پاداشي بزرگ نزد اوست.

*و خدا شما را از شکم مادرانتان بيرون آورد در حالي که چيزي نمي دانستيد، و براي شما گوش و چشم و قلب قرار داد تا سپاس گزاري کنيد.
*سپس پيروزي بر آنان را به شما باز مي گردانيم و شما را به وسيله اموال و فرزندان تقويت مي کنيم، و نفرات شما را بيشتر مي گردانيم.
*فرزندانتان را از بيم تنگدستي نکشيد؛ ما به آنان و شما روزي مي دهيم، يقيناً کشتن آنان گناهي بزرگ است.
*مال و فرزندان، آرايش و زيور زندگي دنيا هستند، ولي اعمال شايسته پايدار نزد پروردگارت از جهت پاداش بهتر و از لحاظ اميد داشتن به آنها نيکوتر است.
*اي اهل ايمان! بايد بردگانتان و کساني از شما که به مرز بلوغ نرسيده اند سه بار از شما اجازه بگيرند، پيش از نماز صبح، و هنگام نيم روز که جامه هايتان را کنار مي نهيد، و پس از نماز عشا؛سه زمان خلوت شماست، بعد از اين سه زمان بر شما و آنان گناهي نيست همواره نزد شما در رفت و آمدند و با يکديگر نشست و برخاست داريد. اين گونه خدا آياتش را براي شما بيان مي کند، و خدا دانا و حکيم است. و هنگامي که کودکان شما به مرز بلوغ رسيدند، بايد اجازه بگيرند، همان گونه که کساني که پيش از آنان اجازه مي گرفتند. خدا اين گونه آياتش را براي شما بيان مي کند؛ و خدا دانا و حکيم است.
*مالکيّت و فرمانروايي آسمان ها و زمين فقط در سيطره خداست، هر چه را بخواهد مي آفريند، به هر کس بخواهد دختر عطا مي کند و به هر کس بخواهد پسر مي بخشد؛
*يا پسران و دختران را با هم به آنان مي دهد و هر که را بخواهد نازا مي کند؛ يقيناً او دانا و تواناست.
*اي مؤمنان! مبادا اموال و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل کنند، و آنان که غافل مي شوند، زيانکارند.
 
+ نوشته شده در یک شنبه 7 مرداد 1397برچسب:قرآن,فرزند,اموال,آزمایش,فرزند کشی,آرایش و زیور دنیا,بردگان,اجازه گرفتن,دختر,پسر, ساعت 10:48 توسط آزاده یاسینی


پسر در قرآن

*خدا براي هيچ مردي در درونش دو قلب قرار نداده، و همسرانتان را که همواره با آنان «ظهار» مي کنيد. مادران شما نگردانيده، و پسر خواندگانتان را پسران شما ننموده است. اين سخن شماست که به زبان شما است، و خدا همواره حق را مي گويد، و همواره راه درست مي نماياند.

*پسر خواندگانتان را به نام پدرانشان بخوانيد که اين نزد خدا عادلانه تر است؛ و اگر پدرانشان را نمي شناسيد، پس برادران و دوستان ديني شمايند. و بر شما در آنچه که به خطا انجام داده ايد، گناهي نيست؛ ولي آنچه را که دل هايتان تعمد و قصد جدي داشته است ؛ و خدا همواره بسيار آمرزنده و مهربان است.
+ نوشته شده در پنج شنبه 4 مرداد 1397برچسب:پسر,ظهار,مرد,همسر,پسر خواندگان,پدر,مادر,دوستان دینی,خداوند, ساعت 10:18 توسط آزاده یاسینی