••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

باقرالعلوم علیه السلام

باقر العلوم ﴿ علیہ‌السلام ﴾ :
وقٺی قائمِ ما (اهل بیٺ) قیام کرد
دسٺِ خود را بر روی سرِ بندگان قرار می دهد
بہ برکتِ آن ، عقل ها و اندیشہ ها از پراکندگی نجاٺ پیدا کرده
و فهمِ آنها کامل می گردد .

الکافي ، ج۱ ، ص۲۵

+ نوشته شده در سه شنبه 23 دی 1399برچسب:اس ام اس,پیامک,جملات پند آموز,امام باقر علیه السلام, ساعت 10:18 توسط آزاده یاسینی


۱۰ غذای بدون گوشت؛ آشپزی در دوران تنگنا

 گاهی اوقات برای شما هم پیش آمده که یا در خانه گوشت ندارید و یا می‌خواهید یک غذای سبک بدون گوشت درست کنید، اما چیزی به ذهنتان نمی‌رسد. امروز ما در این مطلب، ۱۰ غذای بدون گوشت را برای شما آورده‌ایم که می‌توانید با کلیک کردن بر روی لینک طرز تهیه، دستور پخت غذای مورد نظرتان را بخوانید. این لیست می‌تواند در آشپزی به شما کمک کند. با ما همراه باشید.

۱. کته عدس بدون گوشت

غذاهای بدون گوشت

عدس‌پلو یکی از غذاهای بااصالت و پُرطرفدار است که در تهیه آن اکثر اوقات از گوشت هم استفاده می‌شود. اما می‌توانید به‌جای عدس‌پلو با گوشت، کته‌عدس بدون گوشت درست کنید که طعم بی‌نظیری دارد و با یک‌بار امتحان کردن، عاشق آن می‌شود. طرز تهیه کته عدس را اینجا بخوانید.


۲. کوکو سبزی

غذاهای بدون گوشت

کوکو سبزی یکی دیگر از گزینه‌های غذاهای بدون گوشت است که علاوه بر طعم خیلی خوب، بسیار طرز تهیه راحتی دارد. اگر از طعم معمولی کوکو سبزی خسته شده‌اید، پیشنهاد می‌کنیم با طرز تهیه‌ای که ما برای شما آورده‌ایم یک‌بار این غذا را درست کنید و خودتان را به تجربه‌ی یک طعم فوق‌العاده دعوت کنید. طرز تهیه کوکو سبزی با طعمی متفاوت را اینجا بخوانید.


۳. پوره سیب‌زمینی

غذاهای بدون گوشت

پوره سیب‌زمینی را می‌توان هم به‌عنوان پیش‌غذا سرو کرد و هم به‌عنوان غذای اصلی. پوره سیب‌زمینی بسیار طعم خوبی دارد و سرشار از ویتامین است و برای کودکان نیز غذایی بسیار مغذی‌ست. خوب است برای بهره بردن از خاصیت‌های این غذا و تنوع در برنامه‌غذایی، این غذای خوشمزه را به برنامه آشپزی خود اضافه کنید. طرز تهیه پوره سیب‌زمینی را اینجا بخوانید.


۴. دمپختک

غذاهای بدون گوشت

دمپختک یک پلوی فو‌ق‌العاده خوشمزه و پرطرفدار می‌باشد که درست کردن آن هم آسان است هم به‌صرفه. اگر دوست داشتید غذای برنجی بخورید اما در تهیه آن از گوشت استفاده نکنید، دمپختک گزینه‌ی بسیار خوبی می‌باشد. این غذا را درست کنید و با خوردن ترشی این لذت را چندبرابر کنید. طرز تهیه دمپختک را اینجا بخوانید.


۵. کوکو سیب‌زمینی

غذاهای بدون گوشت

کوکو سیب زمینی یکی از خوشمزه‌ترین انواع کوکو‌ها محسوب می‌شود که مانند کوکو سبزی خیلی پرطرفدار است. این غذای فوری را می‌توانید به‌عنوان یک ناهار یا شام سبک درست کنید. طعم عالی این کوکو را با خیارشور و گوجه و یا ترشی تکمیل کنید. طرز تهیه کوکو سیب‌زمینی را اینجا بخوانید.


۶. فلافل

غذاهای بدون گوشت

یکی دیگر از گزینه‌های پیشنهادی غذاهای بدون گوشت، فلافل است. فلافل هم یک غذای خوشمزه و سریع است و هم یک غذای کم هزینه، و صرف نظر از سرخ شدن و پر روغن بودنش که آن هم قابل حل می‌باشد، پرخاصیت محسوب می‌شود. می‌توانید مواد فلافل را آماده کنید و قالب بزنید و در فریزر نگهداری کنید، تا در زمانی که نمی‌دانستید چه غذایی درست کنید، سریع یک ساندویچ خوشمزه و عالی آماده کنید. طرز تهیه فلافل خانگی را اینجا بخوانید.


۷. خورشت بادمجان بدون گوشت

غذاهای بدون گوشت

شاید بتوان گفت بادمجان از لذیذترین خوراکی‌های موجود در دنیا می‌باشد، که عاشقان زیادی هم دارد. خورشت بادمجان هم به‌دلیل طعم فوق‌العاده‌ی آن، طرفداران بسیاری دارد. این خورشت آنقدر خوشمزه است که می‌توان آن را بدون گوشت هم تهیه کرد. طرز تهیه خورشت بادمجان بدون گوشت را اینجا بخوانید.


۸. رول اسفناج

غذاهای بدون گوشت

حالا که فصل اسفناج رسیده، نباید از این سبزی خوش‌طعم و پرخاصیت غافل شوید. رول اسفناج می‌تواند یک گزینه خوب و خوشمزه برای مواقعی باشد که می‌خواهید یک غذای بدون گوشت درست کنید.  رولت اسفناج یک غذای متفاوت با طعمی جدید است که پیشنهاد می‌کنیم یک‌بارهم که شده حتما آن‌را امتحان کنید؛ نهایتا از طعم آن خوشتان نخواهد آمد و دیگر درست نمی‌کنید. طرز تهیه رول اسفناج را اینجا بخوانید.


۹. دوپیازه

غذاهای بدون گوشت

دوپیازه، یک غذای قدیمی و خوشمزه است که هم مواد اولیه بسیار کمی دارد و هم طرز تهیه راحتی دارد و خیلی سریع آماده می‌شود. پیشنهاد می‌کنیم دوپیازه را امتحان کنید چراکه با خیارشور و گوجه و سبزی‌خوردن، طعمی را تجربه خواهید کرد که تصورش را هم نمی‌کردید. طرز تهیه دوپیازه را اینجا بخوانید.


۱۰. چنگل قلیه

غذاهای بدون گوشت

چنگل قلیه یا قلیه چغندر بابل، نام مشابهی با قلیه ماهی یا قیله میگو دارد، اما کاملا گیاهی است و هیچ گونه مواد گوشتی به آن اضافه نمی‌شود. چنگل قلیه یا قلیه چغندر یکی از غذا‌های مقوی و سرشار از ویتامین محلی شهر بابل واقع در استان مازندران است که در سایر شهر‌های این استان نیز طبخ می‌شود. این غذا را درست کنید و از طعم عالی آن لذت ببرید. طرز تهیه چنگل قلیه را اینجا بخوانید.

شما چه غذاهای دیگری می‌شناسید که بدون گوشت تهیه می‌شوند؟

+ نوشته شده در سه شنبه 23 دی 1399برچسب:۱۰ غذای بدون گوشت؛ آشپزی در دوران تنگنا, ساعت 10:5 توسط آزاده یاسینی


بهترین‌های پینک‌فلوید؛ روی نُتِ اعتراض

 در اینجا مهم‌ترین قطعات بزرگترین خوانند‌ه‌های بزرگ تاریخ موسیقی را معرفی می‌کنیم، شاید دستورالعملی برای موزیک خوب گوش دادن.

 
پینک فلوید
 
تاثیرگذارترین و محبوب‌ترین گروه موسیقی راک انگلیسی در سال ۱۹۶۵ میلادی و توسط چند دانشجوی معماری به نام‌های سید برت، نیک میسن، راجر واترز و ریچارد رایت، تشکیل شده، دیوید گیلمور در دسامبر ۱۹۶۸ به عنوان پنجمین عضو به گروه پیوست.
 
واترز پس از آنکه سید برت یکی دیگر از بنیانگذاران پینک فلوید، گروه را در سال ۱۹۶۸به خاطر اعتیاد و مشکلات روحی ترک کرد، نقشی برجسته‌تر در این گروه برعهده گرفت و تبدیل به شاعر اصلی ترانه‌های گروه شد.
 
نام پینک فلوید، در اصل از نام دو موسیقیدان بلوز به نام‌های فلوید کانسل و پینک اندرسون برگرفته شده بود که از نوازندگان سبک پیمونت بلوز به حساب می‌آمدند.
 
پینک فلوید
 
سبک راک روان‌گردان (Psychedelic Rock) در نخستین سال‌های فعالیت پینک فلوید بیش از همه تأثیرگرفته از سید برت بود. دیوید گیلمور که در اواخر دهه ۶۰ میلادی جای او را گرفت به همراه راجر واترز سبک گروه را به سمت «پراگرسیو راک» و «اسپیس راک» سوق داد که از سبک‌های دیگر، چون بلوز، جاز و حتی موسیقی کلاسیک تأثیر گرفته بود.خلاقیت و نوآوری در چیدمان و جلوه های بصری اجراهای زنده این گروه در آن زمان زبانزد بود.
 
پینک فلوید
 
راجر واترز در سال ۱۹۷۳ سرپرستی گروه پینک فلوید را برعهده گرفت و ترانه‌های زیادی خلق کرد. پینک فلوید در سال ۱۹۸۳ از هم پاشید. راجر واترز پس از جدایی آلبوم‌های انفرادی متعددی منتشر کرد که از لحاظ تجاری نتوانستند موفقیت‌های دوران پینک فلوید را تکرار کنند، اما با استقبال منتقدان موسیقی و طرفداران راک روبرو شدند.
 
پینک فلوید
 
Us and Them طولانی‌ترین آهنگ آلبوم، نیمه تاریک ماه است آلبومی که بیش از همه دستاورد راجر واترز بود، اگر چه در آن ساخته‌های هر چهار عضو پینک فلوید وجود دارد. این آلبوم در سال ۱۹۷۳ انتشار یافت و با توجه به فروش بیش از ۴۰ میلیون نسخه در جهان، پرفروش‌ترین اثر پینک فلوید محسوب می‌شود. این آهنگ طبیعت جنگ و جهالت انسان‌های عصر مدرنِ تحت تاثیر مصرف‌گرایی را توصیف می‌کنند.
 
Another Brick in The Wall, Pt. ۲ یکی از موفق‌ترین تک آهنگ‌های پینک فلوید «آجری دیگری در دیوار، بخش دوم» است که یکی از پرفروش‌ترین موزیک‌های این گروه بود. شعر این موزیک، در اعتراض به ساختمان‌ها و سیاست‌های سخت‌گیرانه مدارس نوشته شده بود. این قطعه به قدری معروف و جنجالی شد که به صورت یک آهنگ سه‌بخشه در آلبوم تحسین شده‌ی «دیوار» اُپرای راک پینک فلوید [که به عقیده بعضی‌ها بهترین و کامل‌ترین آلبوم پینک فلوید است] قرار گرفته است. در ابتدا پارت دوم به صورت یک تک آهنگ منتشر شد، حسابی سروصدا کرد و به عنوان تنها تک آهنگ شماره یک گروه در چندین کشور از جمله آمریکا و بریتانیا شد.
 
Hey You یکی از به یادماندنی‌ترین آهنگ‌های پینک فلوید آهنگ Hey You است که گیلمور و واترز آن را خوانده‌اند.
 
 Time اشعار این آهنگ درمورد گذشت زمان و هدر رفتن آن بی‌آنکه کسی متوجه گذر آن شود تا وقتی که دیر شده است می باشد.
 
پینک فلوید
 
Shine on You Crazy Diamond, Pt ۱-۹ این قطعه به عنوان یادبود و ادای احترام به این شخصیت یعنی سید برت ساخته شده است. داستان انزواگرایی و مشکلات روانی که سید برت دچارش شد؛ شخصی که پینک فلوید را تشکیل داد.
 
Fearless بهترین آهنگ آلبوم Meddle است. این آهنگ در رابطه با رویارویی یک شخص با چالش‌ها در چهره‌ی بدبختی و فلاکت است.
 
Wish You Were Here  این آهنگ اغلب به عنوان یک ستایش مستقیم از سید برت به شمار رفته است؛ حضور داشتن در زندگی یک شخص و رها کردن در جهت تجربه کردن زندگی، موضوع اصلی در این قطعه است.
 
Marooned بهترین قطعه بی‌کلام پینک فلوید و تنها اثر گروه که جایزه گرمی را برنده شده است. موسیقی توسط دیوید گیلمور و ریچارد رایت نوشته شد. صدا‌های طراحی شده در آهنگ تصویر یک جزیره دور افتاده با مرغان دریایی و امواجی که به ساحل می‌کوبند را در ذهن تداعی می‌کند.
+ نوشته شده در دو شنبه 22 دی 1399برچسب:بهترین‌های پینک‌فلوید,روی نُتِ اعتراض, ساعت 17:5 توسط آزاده یاسینی


کوکو شانل؛ بانوی افسانه‌های آوانگاردِ مُد

 گابریل شانل که بعد‌ها به نام کوکو شانل شهرت یافت، ۱۹ اوت ۱۸۸۳ در سامور فرانسه به دنیا آمد. او در ۱۲ سالگی مادرش را از دست داد و پدرش آنان را به پرورشگاه فرستاد. شانل دوران نوجوانی‌اش را در یک پرورشگاه گذراند و در جوانی به همراه خواهرش آواز‌خوانی می‌کرد.

 
کوکو شانل
 
وقت‌هایی که در پرورشگاه خبری از درس و کار نبود، شانل زمان را در کارگاه‌های خیاطی آنجا به دوختن و بافتن سپری می‌کرد. عشق و علاقه به دوختن در همان ساعات فراغت پرورشگاه در او جان گرفت و همین عشق سال‌ها بعد به زندگی‌اش رنگ دیگر داد. در ١٨ سالگی وی از پرورشگاه خارج شد و به دلیل آشنایی با خیاطی در مزونی در پاریس استخدام شد.
 
شانل در سال ۱۹۱۰ با کمک مالی مردی که بزرگ‌ترین عشق زندگی‌اش بود، خیاط خانه کوچکی را به راه انداخت و در آن برای مشتریانش کلاه طراحی می‌کرد. شنل پس از افتتاح اولین فروشگاه خود در رو کمبون پاریس، کار فروش کلاه را آغاز نمود. 
 
کوکو شانل
 
کلاه از پوشاک ضروری زنانه در نیمه اول قرن بیستم بود اما تا قبل از کوکو شانل این کلاه ها بسیار بزرگ و پر از تزئیینات اضافی بودند. کوکو شانل با خلاقیت خود کلاه هایی ساخت که ساده و سبک و کوچک بودند و بسیار مورد استقبال زنان پاریسی قرار گرفت و به آغاز شهرت وی انجامید.
 
او خود یک‌بار گفته بود: «من ۱۸ ساله بودم که برای اولین بار وارد دنیای مد شدم. در آن زمان هنوز شاگرد راهبه‌های پرورشگاه بودم و هیچ چیزی به جز لباسی که خودم برای خودم دوخته بودم نداشتم. درست همان چیزی که موفقیت به حساب می‌آمد. همه سرشان را به طرف من بر می‌گرداندند. به خودم گفتم، اگر طرح‌های من این‌طور به مذاق مردم خوش می‌آید، پس می‌توانم آن‌ها را تولید کنم و بفروشم.»
 
مدتی بعد با یک کارخانه دار صاحب سرمایه به نام پییر ورتیمر آشنا شد که با کمک او توانست اولین فروشگاه خود را در سال ۱۹۲۴ راه اندازی کند.
 
کوکو شانل
 
طرح‌های شانل انقلابی را در سبک لباس پوشیدن زنان ایجاد کرد؛ طرح‌هایی که برخلاف مد مرسوم آن زمان تماما بر سادگی و زنانگی طبیعی تأکید داشتند و به دور از هر تجملی بودند. این ویژگی‌ها تبدیل به اصلی‌ترین مشخصه‌های مارک شانل شدند.
 
شانل معتقد بود که زنان زمانی قوی هستند که به زنانگی‌شان بها دهند. از همین رو نیز با شلوار چندان میانه‌ای نداشت: «من مخالف شلوار هستم. طبیعتا در مزارع می‌توان شلوار به پا کرد، اما نمی‌فهمم چرا باید مثل یک مرد لباس پوشید و در خیابان‌ها به راه افتاد. شلوار زنان را نازیبا می‌کند. اکنون زمانی است که باید به زنانگی بها داد.»
 
کوکو شانل اولین کسی بود که لباس های زنانه را با تاثیر از لباس های مردانه طراحی کرد که مهم ترین آن ها کت و دامن بود. او با این کار فشن زنانه را متحول کرد و لباس های آزاردهنده و حجیم زینتی قرن نوزدهم را از پوشاک زنانه حذف کرد.
 
کوکو شانل
 
عطر شماره ۵ نخستین عطری است که کوکو شانل در سال ۱۹۲۱ روانه بازار کرد. این عطر به عنوان موفق‌ترین عطر زنانه تمام دوران شناخته می‌شود و شهرتی جاودانی کسب کرده است. عطر شماره ۵ شانل تا به امروز همواره در میان ده عطر پرفروش در سراسر جهان جای داشته است.
 
کوکو شانل
 
در سال ۱۹۲۵ شانل دست به یک انقلاب بزرگ در صنعت مد و فشن زد، و به طراحی ژاکت زنانه بدون یقه و دامن کاملا اندازه پرداخت این در حالی بود که لباس های زنانه در آن زمان بسیار گشاد بودند.  در دوران جنگ جهانی دوم و اشغال فرانسه توسط نازی ها، وی فروشگاه خود را تعطیل و تمام کارمندانش را اخراج نمود. شهرت مجدد شانل در دهه ۷۰ زندگی وی رخ داد و موفق به دریافت جایزه منتقدان مد و فشن نایل گردید.
 
در سال ۱۹۲۶ شنل، پیراهن‌های سیاه کوچک (Little Black Dress) را طراحی کرد. این پیراهن‌ها چنان زیبا، نوآورانه و شیک بودند که به محبوبیت فوق العاده‌ای رسید.
 
کوکو شانل
 
کیف دستی زنانه کوچک شانل، بند زنجیری نسبتا قطور و قفل فلزی نمایش دهنده لوگوی شنل، یکی از محبوب‌ترین تولیدات این شرکت است.
 
کفش‌های پاشنه بلند دو رنگ در سال ۱۹۵۷ توسط شنل طراحی شد. این کفش ‌ها با کوتاه تر کردن پا باعث می شود ساق پا بلند تر به نظر برسد و فرد کشیده تر شود.
 
کوکو شانل
 
شانل تا سال‌های آخر عمر دست از کار نکشید. او در یک روز یکشنبه سال ۱۹۷۱ در آپارتمانش در شهر پاریس چشم از جهان فروبست. در مراسم تشییع پیکر این طراح جاودانه دنیای مد، چهره‌های سرشناسی از جمله ایو سن لوران شرکت داشتند.
 
کوکو شانل
 
شانل در فرانسه یک چهره ملی به شمار می‌آید و این نام در دنیای مد مترادف با جذابیت، زیبایی، زنانگی و سادگی است.
 
در ژانویه سال ۱۹۸۳ کارل لاگرفلد، طراح مد آلمانی، به عنوان مدیر هنری به خانه مد شانل پیوست. یک سال بعد او به عنوان طراح ارشد مارک شانل معرفی شد که این سمت را تاکنون حفظ کرده است.
 
کوکو شانل
 
در سال ۲۰۰۹ فیلمی با نام "Coco avant Chanel" (کوکو پیش از شانل) با بازی اودری توتو در نقش کوکو شانل به روی پرده آمد.
 
کوکو شانل
 
این فیلم ۲۸ سال ابتدای زندگی این طراح جاودان فرانسوی و چگونگی ورود وی به دنیای مد را به تصویر می‌کشد.
+ نوشته شده در دو شنبه 22 دی 1399برچسب:کوکو شانل,بانوی افسانه‌های آوانگاردِ مُد, ساعت 17:4 توسط آزاده یاسینی


تصاویر حیات‌وحش که در سال ۲۰۲۰ جایزه بردند

 روزنامه آنلاین گاردین تصاویر حیات‌وحش را که در سال ۲۰۲۰ برنده جوایز بین‌المللی شده بودند در یک مقاله جمع‌آوری کرده است. این تصاویر را مرور می‌کنیم:

تصاویر حیات‌وحش که در سال ۲۰۲۰ جایزه بردند

تصاویر حیات‌وحش که در سال ۲۰۲۰ جایزه بردند

تصاویر حیات‌وحش که در سال ۲۰۲۰ جایزه بردند

تصاویر حیات‌وحش که در سال ۲۰۲۰ جایزه بردند

تصاویر حیات‌وحش که در سال ۲۰۲۰ جایزه بردند

تصاویر حیات‌وحش که در سال ۲۰۲۰ جایزه بردند

تصاویر حیات‌وحش که در سال ۲۰۲۰ جایزه بردند

تصاویر حیات‌وحش که در سال ۲۰۲۰ جایزه بردند

تصاویر حیات‌وحش که در سال ۲۰۲۰ جایزه بردند

تصاویر حیات‌وحش که در سال ۲۰۲۰ جایزه بردند

تصاویر حیات‌وحش که در سال ۲۰۲۰ جایزه بردند

تصاویر حیات‌وحش که در سال ۲۰۲۰ جایزه بردند

تصاویر حیات‌وحش که در سال ۲۰۲۰ جایزه بردند

تصاویر حیات‌وحش که در سال ۲۰۲۰ جایزه بردند

تصاویر حیات‌وحش که در سال ۲۰۲۰ جایزه بردند

تصاویر حیات‌وحش که در سال ۲۰۲۰ جایزه بردند

+ نوشته شده در دو شنبه 22 دی 1399برچسب:تصاویر,حیات‌وحش,سال ۲۰۲۰,جایزه, ساعت 13:49 توسط آزاده یاسینی


عکس‌هایی جالب از سنجاب‌ها با دهان پر از آجیل!

 یک عکاس در آئورورا واقع در انتاریو کانادا عکس‌هایی جالب از سنجاب‌ها گرفته که تعداد زیادی بادام زمینی را در دهان خود قرار داده و می‌برند. آلی کالموسکی ۳۳ ساله می‌گوید که این سنجاب‌های وحشی به حیاط پشتی خانه مادرش می‌آیند تا آجیل ببرند. او می‌گوید: این حیوانات گونه‌های خود را پر می‌کنند و سپس به سمت لانه هایشان می‌دوند تا آن‌ها را ذخیره کنند. هر بار تا ۱۰ بادام زمینی در گونه سنجاب‌ها قرار می‌گیرد. عکس‌های بامزه آلن در شبکه‌های اجتماعی با استقبال زیادی روبرو شده است.

عکس‌هایی جالب از سنجاب‌ها با دهان پر از آجیل!

عکس‌هایی جالب از سنجاب‌ها با دهان پر از آجیل!

عکس‌هایی جالب از سنجاب‌ها با دهان پر از آجیل!

عکس‌هایی جالب از سنجاب‌ها با دهان پر از آجیل!

عکس‌هایی جالب از سنجاب‌ها با دهان پر از آجیل!

عکس‌هایی جالب از سنجاب‌ها با دهان پر از آجیل!

عکس‌هایی جالب از سنجاب‌ها با دهان پر از آجیل!

عکس‌هایی جالب از سنجاب‌ها با دهان پر از آجیل!

عکس‌هایی جالب از سنجاب‌ها با دهان پر از آجیل!

عکس‌هایی جالب از سنجاب‌ها با دهان پر از آجیل!

عکس‌هایی جالب از سنجاب‌ها با دهان پر از آجیل!

+ نوشته شده در یک شنبه 21 دی 1399برچسب:عکس‌,سنجاب‌,آجیل, ساعت 17:9 توسط آزاده یاسینی


عکس‌هایی برای بچه‌های دیروز

 دیدن بعضی از عکس‌ها، ما را می‌برد به روزهایی که با یادآوری‌شان، لبخند روی لبانمان می‌نشیند. امروز هم برایتان عکس‌هایی آورده‌ایم که به شما حال خوب هدیه می‌دهند. پیشنهاد می‌کنیم تماشا کنید و خاطرات خوبتان را با ما به اشتراک بگذارید.

نوستالژی

نوستالژی

نوستالژی

نوستالژی

نوستالژی

نوستالژی

نوستالژی

نوستالژی

نوستالژی

نوستالژی

+ نوشته شده در جمعه 19 دی 1399برچسب:عکس‌هایی برای بچه‌های دیروز, ساعت 14:49 توسط آزاده یاسینی


معما‌هایی سخت، برای باهوش‌ها

 حیوانات گاهی آنچنان در کار استتار متبحرند که تقریباً می‌توان گفت تشخیص آن‌ها بدون چشم مسلح غیر ممکن است و انگار که به ابزار خاصی برای پیدا کردن آن‌ها نیاز است. این مسأله در مورد بعضی اجسام هم صدق می‌کند که به خوبی خود را با محیط اطراف شان یکی می‌کنند. اما پیدا کردن هیچ یک از آن‌ها برای کسانی که چشمان تیزبینی دارند سخت نیست.

در ادامه چند تصویر برای شما آماده کرده ایم که باید حیوان یا شئ پنهان شده در آن‌ها را پیدا کنید. جواب معما‌ها هم در انتهای مطلب آماده است.

معمای شماره ۱

موجود کوچکی که در این تصویر پنهان شده را پیدا کنید.

معماهایی برای تیزبین‌ها


معمای شماره ۲

پشت این پارچه چیزی می‌بینید؟

معماهایی برای تیزبین‌ها


معمای شماره ۳

موجود پشمالویی که در این تصویر هست را می‌توانید پیدا کنید؟

معماهایی برای تیزبین‌ها


معمای شماره ۴

ببینید می‌توانید سنجابی که در این تصویر وجود دارد را پیدا کنید.

معماهایی برای تیزبین‌ها


معمای شماره ۵

یک پروانه هست که جایی در این تصویر پنهان شده. می‌توانید پیدایش کنید؟

معماهایی برای تیزبین‌ها


معمای شماره ۶

گربه‌ای که در این تصویر هست را پیدا کنید.

معماهایی برای تیزبین‌ها


معمای شماره ۷

سگی که در این تصویر هست را می‌بینید؟

معماهایی برای تیزبین‌ها


معمای شماره ۸

دو مارمولک در این تصویر هست. پیدایشان کنید.

معماهایی برای تیزبین‌ها


معمای شماره ۹

گربه‌ی درون این تصویر را پیدا کنید.

معماهایی برای تیزبین‌ها


معمای شماره ۱۰

سنجابی که در این تصویر هست را پیدا کنید. راهنما: این سنجاب زال است.

معماهایی برای تیزبین‌ها


معمای شماره ۱۱

می‌توانید مار درون این تصویر را پیدا کنید؟

معماهایی برای تیزبین‌ها


جواب معمای شماره ۱

معماهایی برای تیزبین‌ها


جواب معمای شماره ۲

یک گربه پشت این پارچه هست.

معماهایی برای تیزبین‌ها


جواب معمای شماره ۳

معماهایی برای تیزبین‌ها


جواب معمای شماره ۴

معماهایی برای تیزبین‌ها


جواب معمای شماره ۵

معماهایی برای تیزبین‌ها


جواب معمای شماره ۶

معماهایی برای تیزبین‌ها


جواب معمای شماره ۷

معماهایی برای تیزبین‌ها


جواب معمای شماره ۸

معماهایی برای تیزبین‌ها


جواب معمای شماره ۹

معماهایی برای تیزبین‌ها


جواب معمای شماره ۱۰

معماهایی برای تیزبین‌ها


جواب معمای شماره ۱۱

معماهایی برای تیزبین‌ها

+ نوشته شده در جمعه 19 دی 1399برچسب:معما‌هایی سخت، برای باهوش‌ها, ساعت 14:48 توسط آزاده یاسینی


چند پیشنهاد برای یک آخر هفته فرهنگی

 در اینجا چند پیشنهاد فرهنگی برای شما داریم برگرفته از صفحه اینستاگرام «جعبه»، این هفتمین بسته‌ی پیشنهاد‌های فرهنگی و هنری ما برای تعطیلات آخر هفته‌ی شماست. بسته‌هایی پر از پیشنهاد فیلم، کتاب، پادکست و ...

 
یک پادکست/ رادیو سانسور
 
چند پیشنهاد برای یک آخر هفته فرهنگی
 
«رادیو سانسور» داستان‌های ناگفته‌ای از جریان تولید و حواشی فیلم‌های سینمای ایران را بازگو کند. روایت‌هایی پر از جزییات و شنیدنی از سلمان خورشیدی که علاوه بر استفاده از آرشیو نشریات و شنیده‌ها، حاصل گفتگو با عوامل پشت صحنه‌ی فیلم است. یک تاریخ شفاهی جذاب از «گنج قارون» و «رضا موتوری» تا «سگ کشی» و «ماهی و گربه»

یک فیلم خارجی/ The Personal History of David Copper

 
چند پیشنهاد برای یک آخر هفته فرهنگی
 
شاید مثل ما فکر کنید این فیلم درباره‌ی شعبده باز معروف، دیوید کاپرفیلد است. اما این اسم قبل از این‌ها به یکی از معروف‌ترین کتاب‌های «چارلز دیکنز» تعلق داشت؛ کتابی که دیکنز آن را بهترین کتاب خود می‌دانست. این فیلم اقتباسی است از این کتاب با بازی «دو پتل» و کارگردانی «آرماندو یانوچی». اگر پایه‌ی فیلم‌های اشک و آه دار هستید، «تاریخ شخصی دیوید کاپرفیلد»، فیلم شماست.

یک مستند/ Human

 
چند پیشنهاد برای یک آخر هفته فرهنگی
 
در این روز‌های کرونایی که سفر و کشف بی واسطه‌ی جهان، به آینده‌ای نامعلوم موکول شده، مستند human اثر آرتوس برتراند را ببینید تا همه‌مان به یاد بیاوریم جهان با همه‌ی گستردگی‌اش چقدر در برابر گره‌های مشترک انسانی کوچک است. دیدن این مستند از عجیب‌ترین  و لذت بخش‌ترین تجربه‌های زندگی‌تان خواهد شد. نسخه‌ی دوبله این مستند در دسترس است، اما پیشنهاد می‌کنیم این مستند را با زبان اصلی و زیرنویس ببینید.

یک فیلم ایرانی / ناگهان درخت

 
چند پیشنهاد برای یک آخر هفته فرهنگی
 
دومین فیلم صفی یزدانیان پس از فیلم محبوب «در دنیای تو ساعت چند است؟». فیلمی در ادامه‌ی تجربه‌ی قبلی او، اما شخصی‌ترو متفاوت‌تر. روایتی از خاطرات تلخ و شیرین کودکی تا پدرشدن یک مرد. فیلمی در ستایش مهفوم مادری، با بازی پیمان معادی، مهناز افشار، زهره عباسی، شقایق دهقان، مهراب قاسم خانی، سیامک صفری و پانته‌آ پناهی‌ها

یک سریال/ فصل چهارم فارگو
 
چند پیشنهاد برای یک آخر هفته فرهنگی
 
«فارگو» یکی از بهترین سریا‌های جنایی با طعم کمدی سیاه است که می‌توانید بیابید. قصه‌ی این فصل بین دو سازمان تبهکار است که در دهه‌ی ۵۰ میلادی می‌خواهند کانزانس سیتی را به تسخیر خود بیاورند. فصل چهارم «فارگو» یازده قسمت است.

یک کتاب/ دوست بازیافته

 
چند پیشنهاد برای یک آخر هفته فرهنگی
 
«دوست بازیافته» ماجرای دوستی دو نوجوان در سال‌هایی پر از التهاب است. هانس، نوجوانی یهیودی، در مدرسه با کنراد، فرزند خانواده‌ی سرشناس و اشرافی، دوست می‌شود. دوستی این دو در بحبوحه‌ی روی کارآمدن  حزب نازی و قدرت گرفتن هیتلر در سال ۱۹۳۲ شکل می‌گیرد. این وقایع سیاسی بر دوستی هانس و کنراد اثر می‌گذارد و زندگی هر دو را دگرگون می‌کند. این رمان یک شاهکار کوچک است با پایانی غافلگیر کننده.
+ نوشته شده در جمعه 19 دی 1399برچسب:چند پیشنهاد برای یک آخر هفته فرهنگی, ساعت 14:43 توسط آزاده یاسینی


اختلاف تصاویر را پیدا کنید

 شما می‌توانید چند تفاوت بین این ۲ تصویر مشابه پیدا کنید؟ با این تمرین می‌توانید آلزایمر را از خود دور کنید. این بازی همچنین ورزشی برای ذهن شماست تا در کار‌های روزمره تمرکز بیشتری داشته باشید. لذت این بازی زمانی بیشتر می‌شود که آن را در کنار خانواده و با مشارکت آن‌ها انجام دهید.

اختلاف تصاویر را پیدا کنید

پاسخ معما

چند تفاوت پیدا کردید؟ پاسخ‌هایتان را با عکس زیر مقایسه کنید.

اختلاف تصاویر را پیدا کنید

+ نوشته شده در پنج شنبه 18 دی 1399برچسب:اختلاف تصاویر را پیدا کنید,هوش,سرگرمی,چشم,بینایی, ساعت 14:50 توسط آزاده یاسینی


بشر زیرِ اقیانوسی از میکروب زندگی می‌کند

 براساس یافته‌های جدید دانشمندان، حجم عظیمی از میکروب در جو زمین وجود دارد که می‌تواند نشانی از زندگی در فراسوی زمین باشد. اگر احساس تنهایی می‌کنید، به خاطر داشته باشید که موجودات زنده بی شماری وجود دارند که ده‌ها هزار کیلومتر بالای سر شما شناور هستند، پس آرامش خود را حفظ کنید.

جو زمین پر از میکروب است؛ بشر زیر اقیانوسی از میکروب زندگی می‌کند

به گفته دیوید اسمیت که زندگی در جو را در مرکز تحقیقات ایمز ناسا در کالیفرنیا مورد مطالعه قرار داده ما انسان‌ها واقعا ساکنان زیر یک اقیانوسی از جو در بالای سر خود هستیم و واقعا نمی‌دانیم که مرز بیوسفر زمین در ارتفاعات بسیار، کجا متوقف می‌شود.

حیات میکروبی در جو

او در میزگردی که در ۱۴ دسامبر در اجلاس پاییزی سالانه اتحادیه ژئوفیزیک آمریکا برگزار شد، گفت: به نظر می‌رسد تقریبا در هر جایی که با هواپیما‌ها و بالن‌های ناسا نمونه برداری کنیم، نشانه‌هایی از حیات میکروبی را می‌یابیم.

به نظر می‌رسد زندگی در جو زمین کاملا میکروبی و یک امر موقتی بوده و نه از اکوسیستم مستقل، با زندگی در سطح زمین ارتباط نزدیک دارد. ارگانیسم‌های ریز و مقاوم بر اثر انتقالی ظریف در جایی که جو زمین با این سیاره روبه‌رو می‌شود، در یک مسیر انحرافی حماسی به لایه‌های پایین جو منتقل می‌شوند.

کوین دیلون، دکترای پزشکی گفت: براساس آنچه ما می‌دانیم، همه چیز فقط در جو پیش می‌رود. میکروب‌ها تقریبا در حالتی مانند یک بزرگراه سفر کرده و از جو استفاده می‌کنند و به طور خاص می‌توانند ابر‌ها را سوار کنند. میکروب‌ها در انتها در دو لایه جو قرار می‌گیرند.

جو زمین پر از میکروب است؛ بشر زیر اقیانوسی از میکروب زندگی می‌کند

به اعتقاد برخی محققان در این زمینه از جمله دیانا جنتری، در تروپوسفر پایین، میکروب‌ها بیشتر باید با خطر خشک شدن مقابله کنند. جذابیت ابر‌ها از این روست.

جنتری گفت: اگر در جو شما را بگیرند و معلق کنند، در معرض خطر از دست دادن بسیار سریع آب بدن خود قرار می‌گیرید، بنابراین ابر‌ها در سطح پایین عالی هستند، آن‌ها مانند این نقاط آب سیار هستند که می‌توانند هنگام برداشتن و انتقال به اطراف، شما را مرطوب نگه دارند. در تروپوسفر، برخی از میکروب‌ها ممکن است کاملا طبیعی، حتی زنده بمانند. به طور حتم، به دلایل عدم اطمینان در مورد زندگی در جو زمین، آن‌ها فقط در جو‌های فراتر از زمین تکثیر می‌شوند.


سطح زمین بهشت میکروب‌هاست

یکی از محدودیت‌های اصلی این است که اگرچه ما به خوبی می‌دانیم سطح زمین بهشتی است که میکروب‌ها می‌توانند ماجراجویی بزرگ خود را در آن انجام دهند، اما سایر مناطق سیاره‌ای منظومه شمسی به طور حتم یا به احتمال زیاد با زندگی خصمانه ترند، هرچند که ممکن است در گذشته‌های دور بسیار قابل سکونت بوده باشند. به عنوان مثال جذابیت مکانی مانند ونوس به عنوان مقصدی در جستجوی زندگی در جو است، جایی که برخی دانشمندان گفته‌اند که قطرات مایع در حدود (۴۸ تا ۶۰ کیلومتر) بالاتر می‌توانند به عنوان یک پناهگاه در محیطی اسیدی و گرم که ونوس به آن معروف است، وجود داشته باشند.

این سختی به این معناست که در دنیا‌هایی مانند زهره، زندگی به جای اینکه مانند آنچه در زمین انجام می‌شود، برای همیشه در جو باقی بماند و این ماندگاری به معنای آن حفره‌هایی است که دانشمندان درمورد اینکه آیا میکروب‌ها می‌توانند مثلاً در هنگام بالا آمدن تولید مثل کنند، نیاز به پر کردن دارند.

جو زمین پر از میکروب است؛ بشر زیر اقیانوسی از میکروب زندگی می‌کند

جنتری متذکر شد جاذبه به طور مداوم برخی از میکروب‌های فرضی را از یک لایه دنج می‌دزدد. او گفت یک چالش زندگی که مختص زندگی در جو است این است که، چون شما شناور هستید، مدام مقداری از زندگی خود را در آنجا تنها به دلیل جاذبه با گذشت زمان از دست می‌دهید، برای اینکه زندگی بتواند در طولانی مدت در جو پایدار بماند، باید بتواند به اندازه کافی سریع تولید مثل کند تا این خسارات را جبران کند؛ سپس آن مسئله آب وجود دارد.


ابر‌های زمین ویژه هستند

ابر‌های زمین ویژه هستند؛ آن‌ها تنها ابر‌های مدرن جوی در منظومه شمسی هستند که عمدتا از بخار آب تشکیل شده‌اند و باعث می‌شود که آن‌ها برای زندگی بشر امیدوار کننده باشد. مریخ دارای برخی از موارد دی اکسید کربن است. ماه، نپتون، تریتون، ابر‌های نیتروژن دار دارد. همه آن‌ها جذاب هستند، اما هیچ آبی یک مانع واقعی نیست.

جنتری گفت یکی از موضوعات اصلی در نجوم شناسی «پیروی از آب» است، زیرا برای حیاتی مانند زمین که ما آن را می‌شناسیم، آب یک نیاز است. از آنجا که این ابر‌ها بر پایه آب نیستند، به همین دلیل جالب نیستند.

جو زمین پر از میکروب است؛ بشر زیر اقیانوسی از میکروب زندگی می‌کند

درست همانطور که زمین به عنوان الگویی برای در نظر گرفتن سایر جهان‌های منظومه شمسی عمل می‌کند، مکان ما نمونه‌های کهنی را ارائه می‌دهد که برای جهان‌های فراتر از ستاره ما در نظر گرفته می‌شود البته با یک قدم دیگر در میزان شناخت ما از آن‌ها، جایی که زمین زمینه روزانه ماست و سیارات مقصد سفینه‌های فضایی پیچیده هستند، سیارات فراخورشیدی بیشتر لکه‌هایی هستند که در مشاهدات نجومی در برابر ستاره‌هایشان نقش بسته‌اند، و به نظر می‌رسد، لکه بینی حیات جوی حتی در زمین نیز روی حیله و تزویر است.


در ابر‌ها زندگی وجود دارد

اسمیت گفت: هر زمان که ما در میان ابر‌ها پرواز می‌کنیم و مجموعه‌های آب ابر ایجاد می‌کنیم، این سیگنال واقعا قوی از زندگی زمین را داریم. ما می‌دانیم که زندگی در آن ابر‌ها وجود دارد، اما هیچ ابزاری نداریم که به اندازه کافی حساس باشد بدون اینکه آب در ابر جمع شود، بنابراین انتظار نداشته باشید که دانشمندان به این زودی‌ها در مورد زندگی جوی در جهان‌های دیگر اعلامیه‌ای صادر کنند.

نوآم ایزنبرگ، دانشمند سیاره‌ای در آزمایشگاه فیزیک کاربردی دانشگاه جانزهاپکینز در مریلند گفت اثبات یا فهمیدن اینکه یک سیاره فراخورشیدی یک جهان زنده است بسیار دشوار است، اما کنکاش در این مورد را نیز متوقف نکنید.

جو زمین پر از میکروب است؛ بشر زیر اقیانوسی از میکروب زندگی می‌کند

ایزنبرگ گفت اگر فرصتی برای زندگی در ناهید وجود داشته باشد بله احتمالا شانس زندگی در جهان‌های شبیه زهره در جا‌های دیگر نیز وجود دارد. اگر روی زمین زندگی وجود داشته باشد، احتمالا فرصتی برای زندگی در جهان‌های مانند زمین در جا‌های دیگر نیز وجود دارد.

+ نوشته شده در پنج شنبه 18 دی 1399برچسب:بشر زیرِ اقیانوسی از میکروب زندگی می‌کند,ابر,باران,ونوس,زهره,ناهید,سیاره, ساعت 14:49 توسط آزاده یاسینی


سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم (۱۷)

 در این‌جا تصاویر از تاریخ نه چندان دور این سرزمین گذاشته‌ایم، نگاه به عقب شاید کمکِ آینده باشد.

این عکس شاید از قدیمی‌ترین تصاویر تهران باشد. زمان عکاسی در حدود سال هزار و دویست و چهل و پنج هجری شمسی تخمین زده شده. مکان عکاسی، ضلع جنوب شرقی ارک سلطنتی (کاخ گلستان) است.

سیاه و سفید


شعبان جعفری (شعبون بی‌مخ) در باشگاه ورزشی‌اش در تهران، سال پنجاه‌وپنج، عکس از عباس عطار

سیاه و سفید


حومه تهران در سال هفتادوهشت، بیست‌ویک سال قبل، عکس از عباس عطار

سیاه و سفید


خیابان لاله‌زار

سیاه و سفید


نمایشگاه فروش موتورسیکلت در تهران، سال پنجاه‌وپنج، عکس از برونو باربی

سیاه و سفید


آب فشاری، در محله دروازه غار، حوالی میدان شوش. سال ۱۳۵۵ تهران

سیاه و سفید


اصفهان، سال هشتادوچهار، پانزده سال قبل، عکس از محسن شاندیز

سیاه و سفید


شب افتتاح موزه هنر‌های معاصر تهران، مهرماه پنجاه‌وشش، چهل‌وسه‌سال قبل، عکس از ژیلا دژم

سیاه و سفید


‌تصویری بسیار قدیمی از، آبخوری قنات فرمانفرما در خیابان حافظ (شاپور)، ۱۳۳۰ شمسی

سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم (۱۷)


تهران، سال هفتادوهفت، عکس از عباس عطار

سیاه و سفید


ورودی خیابان لاله زار از طرف میدان توپخانه. سال ۱۳۵۷

سیاه و سفید


سه کارت پستال از شرکت روتلند. در این سه کارت پستال مناظری از بازار تهران در حدود چهل و پنج سال پیش را می‌بینیم. سبزه میدان، بازار مسگر‌ها و بازار کفاش‌ها

سیاه و سفید

سیاه و سفید

سیاه و سفید

منابع: صفحه اینستاگرام علی ملیحی و علیرضا محمودی

+ نوشته شده در پنج شنبه 18 دی 1399برچسب:سیاه و سفید,تصاویری بکر,ایرانِ قدیم,عکس, ساعت 14:42 توسط آزاده یاسینی


با این تست، فضول درونتان را بهتر بشناسید

 تست خودشناسی و روانشناسی این بخش را انجام دهید تا با پاسخگویی به برخی از سوالات بتوانید بخشی از شخصیت خود را بهتر شناخته و در رابطه با روحیات خود بیشتر بدانید.

لطفا سوالات را به‌دقت بخوانید و امتیاز هر پاسخ را یاداشت کنید، سپس با استفاده از قسمت پاسخ امتیاز به دست آمده خود را بررسی کنید.

با این تست، خودتان را بهتر بشناسید

سوالات:

۱. در حال عبور از جلوی منزل یکی از همسایگان که معمولاً صدایی از خانه آن‌ها شنیده نمی‌شود، متوجه مشاجره پدر و مادر با یکی از بچه‌ها می‌شوید. به نظر شما این موضوع آنقدر جالب هست که بایستید و به دعوای آن‌ها گوش دهید؟

  • وقت من بیشتر از این کار‌های بی فایده ارزش دارد. (۰)
  • شاید چند دقیقه‌ای به حرف‌های آن‌ها گوش دهم. (۵)
  • تا از کل جریان باخبر نشوم خیالم راحت نمی‌شود. (۱۰)

۲. وقت صحبت تلفنی با یکی از دوستانتان، مجبورید برای چند دقیقه پشت خط بمانید تا او به تماس تلفنی دیگری پاسخ دهد. زمانی که دوستتان برمی گردد، از او می‌پرسید چه کسی تماس گرفته بود؟

  • بله (۱۰)
  • خیر (۰)

۳. پست اشتباهاً نامه همسایه تان را به منزل شما می‌آورد که عنوان خصوصی دارد، ولی درب پاکت قبلاً باز شده است. آیا نامه را می‌خوانید؟

  • بله (۱۰)
  • خیر (۰)

۴. یکی از افراد حاضر در یک جمع دوستانه به آهستگی مشغول صحبت با تلفن همراهش است. آیا گوشتان را تیز می‌کنید تا ببینید جریان از چه قرار است؟

  • بله (۱۰)
  • خیر (۰)

با این تست، خودتان را بهتر بشناسید

۵. آیا تا به حال درون کیف کسی را از روی کنجکاوی گشته اید؟

  • بله (۱۰)
  • خیر (۰)

۶. دوستانتان به یک مهمانی دعوت شده اند که شما در لیست مهمانان نبوده اید، آیا صبح روز بعد از مهمانی با آن‌ها تماس می‌گیرید تا درباره آنچه در مهمانی اتفاق افتاده سؤال کنید؟

  • بله (۱۰)
  • خیر (۰)

۷. اگر متوجه روحیه افسرده یکی از دوستان و یا همکارانتان شوید، چه می‌کنید؟

  • منتظر می‌مانم تا اگر خودش مایل بود سر صحبت را بازکند. (۰)
  • سعی می‌کنم به نحوی موضوع را به او ربط بدهم تا مسأله مطرح شود. (۵)
  • آنقدر اصرار می‌کنم تا بالاخره دلیل ناراحتی اش را بگوید. (۱۰)

۸. فردی که در وسیله نقلیه عمومی کنار شما نشسته، مشغول دیدن تعدادی عکس است. آیا کنجکاوی باعث می‌شود زیرچشمی به عکس‌های او نگاه کنید؟

  • بله (۱۰)
  • خیر (۰)

۹. بطور اتفاقی کلمه رمز دسترسی به صندوق پست الکترونیکی یکی از دوستانتان را پیدا می‌کنید. آیا نگاهی به‌ای میل‌های او می‌اندازید؟

  • بله (۱۰)
  • خیر (۰)

۱۰. در خیابان راه می‌روید که می‌بینید دونفر شروع به دعوا می‌کنند. آیا می‌ایستید تا ببینید موضوع چیست؟

  • بله (۱۰)
  • خیر (۰)

با این تست، خودتان را بهتر بشناسید

پاسخ تست

تا ۳۵ امتیاز:

شما حتی یک رگ فضولی هم در بدنتان ندارید؛ یا حداقل در امور دیگران فضولی نمی‌کنید. دلیل آن هم مشخص است:یا فکر می‌کنید که باید حریم خصوصی دیگران را محترم بشمارید و یا مشغولیات ذهنی بهتری دارید. در هر صورت نتیجه این است که به هیچ عنوان در اموری که به شما ربطی ندارد دخالت نمی‌کنید.

۳۵ تا ۷۰ امتیاز:

خوب، شما طبیعتاً آدم کنجکاوی هستید. اما خوشبختانه کنجکاوی شما کنترل شده است و تمام سعی تان بر این است که از دخالت در امور دیگران پرهیز کنید. بعضی وقت‌ها برای گرفتن اخبار دست اول ممکن است هر کاری بکنید؛ به خصوص اگر پای شایعات پر آب و تاب در میان باشد.

۷۵ تا ۱۰۰ امتیاز:

شما اطلاعاتی درباره‌ تر یا خشک بودن هیزم جهنم ندارید؟ برای شما هیچ چیز هیجان انگیزتر از کشف مسائل شخصی دیگران نیست و در این باره هر تلاشی که لازم باشد انجام می‌دهید. احتمالاً تا به حال از طرف دوستانتان لقب فضول را دریافت کرده‌اید. اگر این اتفاق تا به این لحظه نیفتاده، مطمئن باشید در آینده‌ای نه چندان دور خواهد افتاد.

+ نوشته شده در چهار شنبه 17 دی 1399برچسب:تست,فضول,درونتان,سرگرمی, ساعت 16:7 توسط آزاده یاسینی


چیزهایی که از دانه برف نمی‌دانید!

 فرمی که اغلب تولید می‌شود کریستال‌هایی با شاخه‌های متعدد هستند. این نوع کریستال از همه فرم‌ها شناخته‌شده‌تر است. اما کریستال‌ها زمانی به دانه‌های برف تبدیل می‌شوند که زیاد باشند؛ یعنی زمانی که چند کریستال‌با هم ترکیب شوند. در این مطلب، نکات جالبی درباره‌ی دانه برف خواهید خواند که شاید تا‌به‌حال نمی‌دانستید.

یک دانه برف از آغاز تا پایان

یک منظره زمستانی تنها از دور زیبا نیست.

یک دانه برف از آغاز تا پایان

برف که فرم جامد باران است، تشکیل شده از میلیون‌ها کریستال یخی است. زمانی که قطرات آب در ابر‌ها یخ می‌زنند، برف تولید می‌شود. برای آن دمای هوا باید میان منفی ۴ درجه تا منفی ۲۰ درجه سانتی‌گراد باشد.

یک دانه برف از آغاز تا پایان

تحت این شرایط سفر کریستال‌های برفی به سمت زمین آغاز می‌شود. اندازه آن‌ها در ابتدا تنها ۱/ ۰ میلی‌متر است و شش‌گوش هستند. این فرم شش‌گوش بر می‌گردد به ساختار کریستالی مولکول‌های آب.

یک دانه برف از آغاز تا پایان

مرحله اول راه آن‌ها در میان ابر‌ها آغاز می‌شود. در آنجا بیشتر و بیشتر بخار آب به این کریستال‌ها می‌چسبد و آن‌ها را بزرگتر و گوناگون‌تر می‌کند. فرم‌های گوناگونی که تشکیل می‌شوند، به دما و رطوبت هوا و میزان باد بستگی دارند.

یک دانه برف از آغاز تا پایان

فرمی که اغلب تولید می‌شود کریستال‌هایی با شاخه‌های متعدد هستند. این نوع کریستال از همه فرم‌ها شناخته‌شده‌تر است. اما کریستال‌ها زمانی به دانه‌های برف تبدیل می‌شوند که زیاد باشند؛ یعنی زمانی که چند کریستال‌با هم ترکیب شوند.

یک دانه برف از آغاز تا پایان

حدود یک ساعت طول می‌کشد تا یک کریستال برفی به زمین برسد. اگر دمای هوا بیش از منفی ۵ درجه سانتی‌گراد باشد و هوا رطوبت بالایی داشته باشد، دانه‌های برف بزرگتری تشکیل می‌شوند. اما در مناطقی که درجه هوا بسیار پایین است - برای مثال در مناطق قطبی - دانه‌های برفی حتی به صورت سوزن به زمین فرود می‌آیند.

یک دانه برف از آغاز تا پایان

برای ساختن یک آدم برفی هر نوع برفی مناسب نیست. دانه‌های برفی‌ای که خیس‌تر هستند برای ساخت آدم برفی مناسب‌ترند. اما برفی که خشک و به صورت پودر است، برای این کار مناسب نیست. اما این نوع برف بیشتر بر روی زمین می‌نشیند و به همین خاطر برای وجود یخچال‌های طبیعی لازم است.

یک دانه برف از آغاز تا پایان

ساخت یخچال‌های طبیعی بیش از یک سال زمان می‌برد. پس از مدتی رنگ آن‌ها تغییر می‌کند و به رنگ‌های آبی و سبز جلوه می‌کنند.

یک دانه برف از آغاز تا پایان

مناظر زمستانی در اصل سفید رنگ نیستند. اما برف، چون از آب تشکیل می‌شود، بی رنگ است و در اصل سفید نیست. این کریستال‌های برف هستند که فریب رنگ سفید را نقش می‌زنند. گوشه‌ها و نوک‌های متعدد کریستال‌های برفی همانند آینه‌هایی می‌مانند که نور سفید خورشید را منعکس می‌کنند.

یک دانه برف از آغاز تا پایان

اما درخشش برفی که تازه آمده است، واقعی است. زیرا در این برف، دانه‌های برفی هنوز به صورت کامل بر روی هم قرار گرفته‌اند. تیزی و نوک کریستال‌های برفی همانند یک آینه کوچک، نور را منعکس می‌کند.

منبع: DW

+ نوشته شده در سه شنبه 16 دی 1399برچسب:دانه برف, ساعت 16:24 توسط آزاده یاسینی


حمله به معتمدآریا؛ بیخودی شلوغش کرده‌اید

 فاطمه معتمدآریا در یک تاک‌شو درباره رشد سینما در دهه‌های شصت و هفتاد حرف‌هایی زده و آن را کیفیت سینمای قبل از انقلاب قیاس کرده، قیاسی که البته گویی موجب سوتفاهم شده، چون هنر، اساسا در امتداد و تداوم قوام پیدا می‌کند و انقطاع سیاسی تاثیری در قضاوت آثار هنری نباید بگذارد.

 
حمله به معتمدآریا؛ بیخودی شلوغش کرده‌اید
 

در واقع درباره قضاوتمان راجع به سینمای قبل و بعد انقلاب، به تنها چیزی که نباید توجه کنیم «سیاست» است، البته که سینمای قبل از انقلاب کاباره‌زده بوده، اما آثار قابل تاملی هم داشته که زبان انتقادی آن‌ها تقویت‌کننده بسیاری از جریانات بوده است و اصلا سینمای متاثر از موج نو در اروپا، از قبل انقلاب در ایران شروع به کار کرده.این مسائل به قولی جناح‌بندی و کُری‌خوانی ندارد، معتمدآریا درباره رشد گونه‌هایی از سینما در دهه شصت بیراه نگفته، همان‌طور که ارزش برخی آثار قبل از انقلاب را از حیث کیفیت هنری نمی‌شود زیر سوال برد، در این مطلب چند نمونه قابل اعتنا سینمای قبل انقلاب را مرور کرده‌ایم.

 
خانه سیاه است
 
«خانه سیاه است» نام یک فیلم مستند است که فروغ فرخزاد در دهه ۱۳۴۰ درباره جذام خانه بابا باغی نزدیک تبریز، ساخت آن را شروع کرد. فیلم مستند خانه سیاه‌است به کارگردانی فروغ فرخزاد و تهیه کنندگی ابراهیم گلستان در پاییز ۱۳۴۱ در پی دیدار فروغ فرخزاد از آسایشگاه جذامیان بابا باغی تبریز ساخته شد.
 
فاطمه معتمدآریا
 
این فیلم که به سفارش جمعیت کمک به جذامیان در استودیو فیلم گلستان ساخته شد جایزه بهترین فیلم مستند همان سال را در فستیوال فیلم آلمان غربی از آن خود کرد.

شب قوزی
 
«شب قوزی» فیلمی محصول سال ۱۳۴۳ به کارگردانی فرخ غفاری است. این فیلم که سومین ساخته فرخ غفاری است بر اساس یکی از داستان‌های هزار و یک شب نوشته و ساخته شده است. «فرخ غفاری» از جمله کارگردان‌هایی است که با حضور در جشنواره‌های بین‌المللی فیلم، راه را برای حضورخارجی سایر آثار ایرانی در مجامع بین‌المللی هموار کرد.
 
فاطمه معتمدآریا
 
«شب قوزی» در زمستان سال ۱۳۴۳ در تهران روی پرده رفت، اگر چه در اکران عمومی با اقبال چندانی روبرو نشد، ولی در جشنواره‌های کن، کارلوی‌واری و بروکسل مورد تحسین قرار گرفت. قوزیِ یک گروه شادمانی پس از اجرای یکی از برنامه‌هایش هنگام غذا خوردن خفه می‌شود. اعضای گروه از ترس، جسد او را به خانه‌ای می‌برند که موجب دردسر‌هایی در آنجا می‌شود..

خشت و آینه
 
«خشت و آینه» یکی از برجسته‌ترین آثار تاریخ سینمای ایران ساخته‌ی ابراهیم گلستان است. فیلم «خشت و آینه» در اصل قرار بود سال ۱۹۶۴ در جشنواره فیلم ونیز نمایش داده شود، اما یک اشتباه باعث شد این فیلم در آن زمان به اکران درنیاید. فیلم در اصل قرار بود در فستیوال ونیز در سال ۱۹۶۴ نمایش داده شود، اما بر اثر یک اشتباه از آن بازماند.
 
فاطمه معتمدآریا
 
«خشت و آینه» داستان یک راننده تاکسی در تهران در سال ۱۳۴۳ را روایت می‌کند که یکی از مسافرانش نوزادی را در ماشین او رها کرده است. «خشت و آینه»، اثری منحصربه‌فرد از نظر سبک تصویری و روایت در سینمای ایران است. نسخه ترمیم‌شده فیلم «خشت و آینه» به عنوان یکی از فیلم‌های بخش کلاسیک جشنواره ونیز ۲۰۱۸ به روی پرده رفت.

گاو
 
در سال ۱۳۴۸ داریوش مهرجویی فیلم «گاو» را بر پایه داستانی از غلامحسین ساعدی کارگردانی کرد. برای این فیلم به خاطر ارائه تصویری واقعی و تلخ از شرایط روستا‌های ایران پروانه نمایش صادر نشد.
 
فاطمه معتمدآریا
 
اما این فیلم که مخفیانه به خارج رسیده بود، جایزه منتقدان را در جشنواره ونیز از آن خود کرد. این موفقیت بین‌المللی آن هم به خاطر یک فیلم توقیف‌شده، برای سینمای بحران‌زده ضربه‌ای گیج‌کننده بود.

پستچی
 
فیلم «پستچی» بر اساس نمایش‌نامه ویتسک نوشته گئورک بوخنر محصول سال ۱۳۵۱ به کارگردانی داریوش مهرجویی در جشنواره‌های بین‌المللی مورد ستایش قرار گرفت، اما در ایران با سانسور به نمایش درآمد.  تقی پستچی در خانه اربابی ‌اش با همسرش زندگی می‌کند و شخصیت عصبی و نامتعادلی دارد. دکتر معالجش دامپزشکی است که او را با دارو‌های گیاهی درمان می‌کند.
 
فاطمه معتمدآریا
 
روزنامه اطلاعات در تاریخ ۱۵ تیر ۱۳۵۱ درباره فیلم پستچی می‌نویسد:جایزۀ نقدی فستیوال بین‌المللی فیلم در برلین به «پستچی» ساختۀ داریوش مهرجویی، فیلمساز جوان ایرانی تعلق گرفت. «پستچی» در بخش سینمای جوانِ فستیوال نمایش داده شد و داوران اعلام کردند که فیلم ایرانی از «فرم» بی‌مانند هنری بهره‌ور بوده و بخصوص از نقطه نظر پاسداری از ارزش‌های فرهنگی و سنت‌های ملی کشور‌های در حال توسعه حائز ارزش و اهمیت فراوان است. داوران کاتولیک فستیوال برلین نیز فیلم پستچی را مورد تحسین قرار دادند. فیلم پستچی در فستیوال روتردام هلند نیز برنده جایزه شد.  

طبیعت بی جان
 
سهراب شهید ثالث کارگردان مطرح ایرانی به عنوان یکی از آغازگران موج نوی سینمای ایران شناخته می‌شود و از بنیان‌گذاران کانون سینماگران پیشرو به شمار می‌رود. یک سال بعد از فیلم «یک اتفاق ساده» در ۱۹۷۴ شهید ثالث «طبیعت بی جان» را جلوی دوربین برد.
 
فاطمه معتمدآریا
 
فیلمی که باز هم در ادامه روند سینمایی اثر قبلی‌اش بود و بر روزمرگی تمرکز ویژه‌ای داشت، این بار روزمرگی‌های زوجی پیر. «طبیعت بی جان» روایت‌گر زندگی پیرمردی سوزنبان (شخصی که مسئولیت تغییر مسیر ریل قطار را با بالا پایین کردن اهرمی بر عهده دارد) است که بیش از سه دهه از عمر خود را به همین شغل گذرانده است.

باغ سنگی
 
پرویز کیمیاوی با ساخت فیلم‌ها و مستند‌هایی متفاوت به عنوان یکی از سینماگران موج نو در ایران مطرح شد. کیمیاوی کمی بعد در مقام کارگردان، نویسنده و بازیگر، فیلم «مغول‌ها» را ساخت. با این فیلم او به شخصیتی مطرح در میان سینماگران موج نو تبدیل شد و با ساخت «باغ سنگی» در سال ۵۵، توانست جایزه خرس نقره‌ای جشنواره فیلم برلین و جایزه ویژه هیئت داوران جوان جشنواره کن را نیز به دست آورد.
 
فاطمه معتمدآریا
 
«باغ سنگی» داستان درویش خان، مردی کر و لال، و خانواده اش را روایت می‌کند از طریق شبانی در صحرا زندکی می‌کنند. روزی درویش خان در صحرا می‌آرامد و خواب نما می‌شود. پس از بیدار شدن تخته سنگ عجیبی را زیر سر خود می‌بیند و آنرا به خانه می‌برد و به درختی می‌آویزد.

شطرنج باد 
 
«شطرنج باد» یکی از پرجزییات‌ترین و خلاقانه‌ترین آثار سینمای متفاوت ایران است و در زمان تنها نمایشش در جشنوارۀ فیلم تهران نظر ساتیا جیت رای که رییس هیأت داوران بود را جلب کرد. محمدرضا اصلانی، کارگردان کم‌کار سینمای ایران با سابقه مستندسازی، آن را ساخته است. فیلم توسط بهمن فرمان‌آرا تهیه شده است.
 
فاطمه معتمدآریا
 
داستان فیلم «شطرنج باد» در اوایل قرن خورشیدی در خانه‌ای اشرافی در تهران می‌گذرد. می‌توان شطرنج باد را یکی از نقاط اوج توانایی‌ها فنی سینمای ایران در آن مقطع تاریخی قلمداد کرد.

رگبار
 
«رگبار» نخستین فیلم بلند بهرام بیضایی و یکی از آثار با ارزش سینمای ایران است. آقای حکمتی به عنوان آدمی که در میان روابط منحط اجتماعی زمان خود می‌کوشد برخلاف جریان آب شنا کند، مدام در معرض تهدید است. کمترین تاوانی که او باید برای تن ندادنش به این روابط بپردازد.
 
فاطمه معتمدآریا
 
اسکورسیزی یکی از بانیان تاسیس بنیاد سینمای جهان که کارش ترمیم و حفاظت از فیلم‌های در خطر نابودی است، درباره ترمیم «رگبار» بیضایی گفت: «بسیار مفتخرم که بنیاد سینمای جهان این فیلم خردمندانه و زیبا را ترمیم کرده که اولین فیلم بلند بهرام بیضایی است. حال و هوای فیلم من را یاد بهترین چیز‌هایی انداخت که در فیلم‌های نئورئالیستی ایتالیایی دوست دارم و داستان زیبایی یک قصه باستانی را دارد - می‌توانید پس‌زمینه بیضایی در ادبیات، تئاتر و شعر فارسی را حس کنید.
 
فاطمه معتمدآریا
 
بیضایی هیچگاه آن‌قدر که استحقاقش را داشت، مورد حمایت قرار نگرفت. او اکنون در کالیفرنیا زندگی می‌کند و فکر کردن درباره این موضوع که فیلمی چنین استثنایی که زمانی بسیار در ایران محبوب بود، در آستانه نابودی همیشگی قرار داشت، دردناک است. نگاتیو اصلی فیلم ضبط یا نابود شد و تنها چیزی که در دسترس بود یک نسخه ۳۵ میلی‌متری با زیرنویس انگلیسی بود. اکنون تماشاگران در سراسر دنیا می‌توانند این فیلم چشمگیر را ببینند.»

ساز دهنی
 
امیر نادری، در آبادان متولد شد و از کودکی کار‌هایی مثل تخمه‌فروشی و کنترلچی و آپاراتچی سینما را تجربه کرد و همه این تجارت دست‌اول را به فیلم‌هایش آورد. «سازدهنی» محصول سال ۱۳۵۲ اولین فیلمی که امیر نادری در کارنامه پرافتخارش ثبت می‌کند درباره زادگاهش است. ورود یک سازدهنی از فرنگ، همه کودکان را به وجد می‌آورد.
 
فاطمه معتمدآریا
 
امیر نادری در سال ۱۳۵۲ سه فیلم تنگسیر، تنگنا و ساز دهنی را در فضا‌های متفاوت ساخت که هر سه فیلم در مورد مبارزه با ستم و ظلم است، سه فیلمی که هر کدام برنده با نامزد جوائز مختلفی در سطح جهانی و سینمای ایران شده‌اند.  

آرامش در حضور دیگران
 
ناصر تقوایی پیش از آن که به سینما بیاید در تلویزیون مشغول به کار شد که سریال محبوب «دایی جان ناپلئون» یکی از بهترین سریال‌های تاریخ تلویزیون محصول همان سال‌هاست.
 
فاطمه معتمدآریا
 
ناصر تقوایی اولین فیلم سینمایی‌اش یعنی «آرامش در حضور دیگران» را با اقتباس از داستانی نوشته‌ی غلامحسین ساعدی ساخت. فیلمی که برنده‌ی جایزه‌ی شیر نقره‌ای ونیز شد و چهره‌های ادبی ایران مثل محمدعلی سپانلو و منوچهر آتشی هم در آن جلوی دوربین رفتند.

سیاوش در تخت جمشید
 
فریدون رهنما، شاعر، فیلمساز، نظریه پرداز سینمایی که فیلم هایش برای سینمادوستان سرسخت دهه ۴۰ و ۵۰ شناخته شده است با این حال  فیلم‌های او نیز چندان بر مدار زبان مفهوم برای تماشاگر عام نبود و تلاشش کشف زبانی خاص، ایرانی و باستانی چندان به تکامل و وضوح نرسید با این اهل فضل فرنگی همچون هانری کربن و هانری لانگلوا فیلم هایش را ستودند، «سیاوش در تخت جمشید» که  فیلم محبوب جشنواره‌های غربی هم شد و جایزه ژان پستاین جشنواره لوکارنو را کسب کرد.
 
فاطمه معتمدآریا
 
دو تیره در جنگند. «سیاوش» می‌کوشد که جنگ، پایان یابد. جنگی که مانع می‌شود مردمان خودشان باشند. اما اطرافیان سیاوش آرام نمی‌نشینند و با دسیسه‌ها و دروغ‌ها کار را به یک خونریزی مجدد می‌کشانند.


جالب‌ترین کشفیات باستانی در ۲۰۲۰

 سال ۲۰۲۰ میلادی مملو از یافته‌های باستانی جالب بود. در این مطلب عکس‌هایی دیدنی از این کشفیات را برایتان آورده‌یم. پیشنهاد می‌کنیم تماشا کنید.

سر هرمس، خدای یونان در آتن

جالب‌ترین کشفیات باستانی در ۲۰۲۰


نقش گربه به قدمت بیش از ۲۰۰۰ سال در پرو

جالب‌ترین کشفیات باستانی در ۲۰۲۰


پنجاه و نه سارکوفاگ با مومیایی در مصر

جالب‌ترین کشفیات باستانی در ۲۰۲۰


تکه‌ای استخوان مامونت در یامال ننتسکی

جالب‌ترین کشفیات باستانی در ۲۰۲۰


ویرانه‌های حمام آیینی و کلیسا به قدمت ۲۰۰۰ سال در اورشلیم

جالب‌ترین کشفیات باستانی در ۲۰۲۰


اسکلت‌های پمپی

جالب‌ترین کشفیات باستانی در ۲۰۲۰


تئاتر باستانی در لندن

جالب‌ترین کشفیات باستانی در ۲۰۲۰


مجسمه‌های پرندگان به قدمت بیش از ۱۳ هزار سال در چین

جالب‌ترین کشفیات باستانی در ۲۰۲۰


جمجمه اسب در نروژ

جالب‌ترین کشفیات باستانی در ۲۰۲۰


اولین نقشه کامل باستانی روم

جالب‌ترین کشفیات باستانی در ۲۰۲۰


گداز آتشفشانی به شکل تصویر میکروسکوپی

جالب‌ترین کشفیات باستانی در ۲۰۲۰


لاشه خرس باستانی به قدمت ۳۹۵۰۰ هزار سال در یاکوتیا

جالب‌ترین کشفیات باستانی در ۲۰۲۰


سارکوفاگ روم قرن ۶

جالب‌ترین کشفیات باستانی در ۲۰۲۰


نقش‌های صخره‌ای غار فونت ماژور اسپانیا

جالب‌ترین کشفیات باستانی در ۲۰۲۰


آرامگاه دختر اسکیفی در تووا به قدمت ۲۶۰۰ سال

جالب‌ترین کشفیات باستانی در ۲۰۲۰


اجسام پنهان شده در تصاویر را پیدا کنید

 حیوانات گاهی آنچنان در کار استتار متبحرند که تقریباً می‌توان گفت تشخیص آن‌ها بدون چشم مسلح غیر ممکن است و انگار که به ابزار خاصی برای پیدا کردن آن‌ها نیاز است. این مسأله در مورد بعضی اجسام هم صدق می‌کند که به خوبی خود را با محیط اطراف شان یکی می‌کنند. اما پیدا کردن هیچ یک از آن‌ها برای کسانی که چشمان تیزبینی دارند سخت نیست.

در ادامه چند تصویر برای شما آماده کرده‌ایم که باید حیوان یا شئ پنهان شده در آن‌ها را پیدا کنید. جواب معما‌ها هم در انتهای مطلب آماده است.

معمای شماره ۱

در این تصویر یک سگ هست. می‌توانید پیدایش کنید؟

اجسام پنهان شده در این تصاویر را پیدا کنید


معمای شماره ۲

در این تصویر یک کش مو هست، اما شاید کمی طول بکشد تا پیدایش کنید.

اجسام پنهان شده در این تصاویر را پیدا کنید


معمای شماره ۳

خرگوشی که در این تصویر پنهان شده را پیدا کنید.

اجسام پنهان شده در این تصاویر را پیدا کنید


معمای شماره ۴

یک گیره مو در این تصویر هست. پیدایش کنید.

اجسام پنهان شده در این تصاویر را پیدا کنید


معمای شماره ۵

سگی که در این تصویر پنهان شده را می‌توانید پیدا کنید؟

اجسام پنهان شده در این تصاویر را پیدا کنید


معمای شماره ۶

یک گیره‌ی پلاستیکی در این تصویر وجود دارد. راهنما: شکل گیره مانند حرف S است.

اجسام پنهان شده در این تصاویر را پیدا کنید


معمای شماره ۷

گربه‌ای که در میان این جعبه‌ها پنهان شده را پیدا کنید.

اجسام پنهان شده در این تصاویر را پیدا کنید


معمای شماره ۸

می‌توانید سگی که در این تصویر پنهان شده را پیدا کنید؟

اجسام پنهان شده در این تصاویر را پیدا کنید


معمای شماره ۹

ببینید می‌توانید گوش گربه را در این تصویر پیدا کنید.

اجسام پنهان شده در این تصاویر را پیدا کنید


معمای شماره ۱۰

خیلی سخت نیست، اما بعضی‌ها نمی‌توانند گربه‌ای که در این تصویر هست را پیدا کنند. شما می‌توانید؟

اجسام پنهان شده در این تصاویر را پیدا کنید


جواب معمای شماره ۱

اجسام پنهان شده در این تصاویر را پیدا کنید


جواب معمای شماره ۲

اجسام پنهان شده در این تصاویر را پیدا کنید


جواب معمای شماره ۳

اجسام پنهان شده در این تصاویر را پیدا کنید


جواب معمای شماره ۴

اجسام پنهان شده در این تصاویر را پیدا کنید


جواب معمای شماره ۵

اجسام پنهان شده در این تصاویر را پیدا کنید


جواب معما شماره ۶

اجسام پنهان شده در این تصاویر را پیدا کنید


جواب معمای شماره ۷

اجسام پنهان شده در این تصاویر را پیدا کنید


جواب معمای شماره ۸

اجسام پنهان شده در این تصاویر را پیدا کنید


جواب معمای شماره ۹

اجسام پنهان شده در این تصاویر را پیدا کنید


جواب معمای شماره ۱۰

اجسام پنهان شده در این تصاویر را پیدا کنید

+ نوشته شده در دو شنبه 15 دی 1399برچسب:اجسام پنهان شده در تصاویر را پیدا کنید,هوش,معما,سرگرمی, ساعت 14:7 توسط آزاده یاسینی


آقای لئونه، این فیلم‌های شما قلبمان را می‌کَنَد

 سرجو لئونه، فیلم‌ساز برجسته ایتالیایی است؛ استاد وسترن‌هایی که، چون در ایتالیا ساخته می‌شد، وسترن اسپاگتی نام گرفت و نه تنها ژانر وسترن روبه‌زوال را جان تازه‌ای بخشید، قواعد آن را از نو تعریف کرد.

 
آقای لئونه، این فیلم‌های شما قلبمان را می‌کَنَد
 
او در مصاحبه‌ای درباره‌ی اینکه خود را به عنوان پدر «وسترن اسپاگتی» قبول دارد، گفت: «در ابتدا می‌خواهم چیزی به‌ شما  بگویم که بیست و پنج سال است کفرم را درآورده است. این عبارت «وسترن اسپاگتی» یکی از احمقانه‌ترین چیزهایی‌ست که در عمرم شنیده‌ام! یک روز از کوبریک پرسیدم اگر نام اسپارتاکوس با عبارت «همبرگر-پیتزا» گره می‌خورد، چه واکنشی نشان می‌داد! اول خیلی صادقانه فکر می‌کردم که این کلمه صرفا برای تمسخر و استهزا، و توسط خارجی‌هایی اختراع شده که تصور می‌کنند فیلم‌های کابویی ایتالیایی به جای کمند از رشته‌های اسپاگتی چندکیلومتری استفاده می‌کنند!»
 
حکایت فیلم‌سازی لئونه با به پایان رساندن فیلم «آخرین روز‌های پمپی» (۱۹۵۹) آغاز شد که با بیمار شدن ماریو بونار، کارگردان فیلم، کار به لئونه واگذار شد؛ لئونه دستیار کارگردانان مطرحی همچون؛ کارمینه گالونه، ویتوریو دسیکا، لوئیجی کومنچینی، ماریو سولداتی و بعد‌ها معروفترین دستیار فیلم‌های آمریکایی شد که در رم ساخته می‌شدند: رابرت وایز، رابرت آلدریچ و البته ویلیام وایلر و «بن‌هور» عظیم الجثه بود. می‌گویند سهم لئونه درصحنه ارابه‌رانی بسیار است سال ۱۹۶۰ در چینه‌چیتا محبوب‌ترین و پردرآمدترین دستیار کارگردان بود، اما اولین فیلمی که لئونه به‌تنهایی ساخت، باز مایه‌ای تاریخی داشت: فیلمی پرهزینه، اما به‌غایت ناموفق به نام «مجسمه عظیم رودز» (۱۹۶۱) که در صحبت از کارنامه لئونه، به‌کل نادیده گرفته می‌شود.
 
آقای لئونه، این فیلم‌های شما قلبمان را می‌کَنَد
 
اگر کارل تئودور دریر در مصائب ژاندارک (۱۹۲۸)، استفاده ممتد از نمای نزدیک را به سینما هدیه کرد تا بتوان از طریق چشم‌ها به درون شخصیت نفوذ کرد، چند دهه بعد، لئونه در فیلم‌هایی کاملاً متفاوت و با حال و هوایی اکشن، دوربین خود را به صورت بازیگرانش نزدیک‌تر کرد تا نما‌های نزدیک چشم‌ها به امضای او بدل شوند. جسارت لئونه در پشت پا زدن به قواعدی بود که ژانر وسترن را شکل می‌داد. 
 
آقای لئونه، این فیلم‌های شما قلبمان را می‌کَنَد
 
او درباره‌ی راز موفقیت فیلم ‌های وسترن می‌گوید: «من در دورانی متولد و بزرگ شدم که فاشیسم در ایتالیا حکم‌فرما بود و وقتی پسربچه بودم، فیلم‌ها و کتاب‌های آمریکایی ممنوعه بودند. بنابراین نمی‌توانستم چندلر و فیتزجرالد بخوانم و فیلم‌های فورد و والش را ببینم. و تنها کاری که ازم برمی‌آمد این بود که تصاویر اعجاب‌انگیز آن‌ها را در ذهنم بسازم. وقتی ایدۀ ورود به سرزمین مَلک مقرّب جبرئیل به ذهنم رسید (موضوع واقعی به‌خاطر یک مشت دلار در واقع همین است.) -یعنی اجرای عدالت و بعد محو شدن- آن‌قدر مطالعه کردم تا جرأت کنم برای آمریکایی‌ها تعریف‌اش کنم.»
 
به خاطر یک مشت دلار (۱۹۶۴)
 
آقای لئونه، این فیلم‌های شما قلبمان را می‌کَنَد
 
لئونه با «به خاطر یک مشت دلار»، حضور تازه‌ای را رقم می‌زند. هرچند قدرت کارگردانی لئونه در این فیلم با دو قسمت بعدی این سه‌گانه قابل‌مقایسه نیست، اما بااین‌حال تفاوت قدرت فیلم‌سازی و جهش قابل‌توجه لئونه در قیاس با فیلم اولش، حیرت‌انگیز است: یک بازسازی وسترن از «یوجیمبو»‌ی کوروساوا که یک قهرمان ساکت و تنها را در برابر یک عده تبهکار قرار می‌دهد و بازیگرش، کلینت ایستوود را به ابرستاره سینمای وسترن بدل می‌کند.

به خاطر چند دلار بیشتر (۱۹۶۵)

 
آقای لئونه، این فیلم‌های شما قلبمان را می‌کَنَد
 
قسمت دوم سه‌گانه‌ی دلار، «به خاطر چند دلار بیشتر» ، که تنها یک سال پس از «بخاطر یک مشت دلار» منتشر شد، از بودجه‌ای آشکارا بزرگ‌تر از فیلم قبلی، برخوردار بود. در نتیجه اتفاقات در مقیاس بزرگ‌تری رخ می‌دهند. جان ماریا ولونته که نقش ضد قهرمان را در «به خاطر یک مشت دلار» به خوبی ایفا کرد.

خوب، بد، زشت (۱۹۶۶)

 
آقای لئونه، این فیلم‌های شما قلبمان را می‌کَنَد
 
خوب، بد، زشت یکی از مشهورترین فیلم‌های ژانر وسترن است که این فیلم آخرین فیلم از سه‌گانهٔ دلار سرجو لئونه است. «خوب، بد، زشت» تکامل نهایی و اوج ایده‌هایی است که لئونه در فیلم‌های قبلی توسعه داده بود. در خوب، بد، زشت، همه چیز از همین نامگذاری ساده آغاز می‌شود تا در نهایت در سکانس طلایی پایانی، یک دوئل سه نفره بین آن‌ها رخ می‌دهد. در این سکانس بدون دیالوگ که پنج دقیقه طول می‌کشد، استادی لئونه در روایت سکوت به اوج می‌رسد.
 

روزی روزگاری در غرب (۱۹۶۸)

 
آقای لئونه، این فیلم‌های شما قلبمان را می‌کَنَد
 
لئونه پس از این سه گانه با دنیای وسترن خداحافظی نکرد و در ۱۹۶۸ میلادی فیلم روزی روزگاری در غرب را ساخت. روزی روزگاری در غرب را یکی از پخته‌ترین آثار لئونه می‌دانند. اثری که نشان از پینه بستن دست‌های وی در عرصه کارگردانی سینما داشت. لئونه تجربیاتی را که با ساخت سه گانه اسپاگتی‌اش به دست آورده بود، حفظ کرد و آن را با جهان بینی و اندیشه‌های موخراش در هم آمیخت. موسیقی متن این فیلم را نیز انیو موریکونه ساخت که بیش از هر آهنگساز دیگری بر گردن سینما حق دارد و نامش در عنوان بندی بسیاری از شاهکار‌های تاریخ سینما وجود دارد.

روزی روزگاری در آمریکا (۱۹۸۴)

 
آقای لئونه، این فیلم‌های شما قلبمان را می‌کَنَد
 
اما مهمترین اثر او پس از روزی روزگاری در غرب، شاهکار روزی روزگاری در آمریکا است که متاسفانه آخرین اثر او نیز هست. او این فیلم را در ۱۹۸۴ میلادی کارگردانی کرد و نقش اصلی‌اش را به رابرت دنیرو داد و به این ترتیب پرونده فیلمسازی‌اش را با یک اثر تحسین برانگیز و البته خاطره انگیز برای علاقه‌مندان سینما بست.
+ نوشته شده در دو شنبه 15 دی 1399برچسب:آقای لئونه,خوب بد زشت,به خاطر چند دلار,به خاطر چند دلار بیشتر,روزی روزگاری در غرب,روزی روزگاری در آمریکا, ساعت 14:0 توسط آزاده یاسینی


عکس‌هایی خیره‌کننده از حیات‌وحش

 این مطلب، مجموعه‌ای تأثیرگذار از عکس‌های حیات‌وحش است که برای مسابقه به انجمن بین‌المللی عکاسان طبیعت و حیات‌وحش در جهان جانداران ارسال شدند. برنده مسابقه یک موسیقی‌دان ۲۶ ساله از اسکاتلند به نام فیل جیمز بود که تصویر گوزن قرمز را در جنگل کاج ثبت کرده است.

برخی از تصاویر برگزیده به شرح زیر است:

عکس‌هایی خیره‌کننده از حیات‌وحش

خرس قطبی بعد از خوردن یک توله فوک با دهانی خون‌آلود به پشت سرش نگاه می‌کند. این تصویر را عکاس نروژی ۵۴ ساله به نام بجورن استوئدل از اسلو ثبت کرده است. او این تصور را تابستان امسال در سفری اکتشافی ثبت کرده و می‌گوید: «خرس طعمه را به درون یخ کشید، آن را پوست کند و همانجا خورد، درست در جلوی چشم‌های ما. من توانتسم چند عکس از خرس و طعمه‌اش ثبت کنم.»


عکس‌هایی خیره‌کننده از حیات‌وحش

تصاویر سایه‌ای مرغ‌های مگس‌خوار در کاستا ریکا که عکاس بریتانیایی گری اسپایسر ثبت کرده است. گری ۵۵ ساله مدیرعامل یک شرکت در زمینه پشت‌بام است. او این عکس را با استفاده از فلش سرعت‌بالا ثبت کرده و از تضاد نور بهره برده است.


عکس‌هایی خیره‌کننده از حیات‌وحش

گوزن قرمز در برف‌های زیبای اسکاتلند جایزه این مسابقه را برد. این عکس را فیل جیمز موسیقیدان ۲۶ ساله ثبت کرده است.


عکس‌هایی خیره‌کننده از حیات‌وحش

یک پرنده معمولی از زیبا به نام قرلی که نفیس آمین از بنگلادش آن را شکار کرده است. نفیس از ۸ سالگی عکاسی می‌کند و می‌گوید قرلی را به خاطر رنگ‌های زیبا‌یش دوست دارد.


عکس‌هایی خیره‌کننده از حیات‌وحش

نفر دوم مسابقه کوین پیگنی، یک عکاس غیرحرفه‌ای از کمبریج، که یک سنجاب خاکستری کنجکاو را در پاییز انگلستان ثبت کرده است.


عکس‌هایی خیره‌کننده از حیات‌وحش

نمای نزدیک از زنبوری که در باغ یک کمدین و بازیگر معروف انگلیسی لی بریس مشغول استراحت است. کمدین ۳۸ ساله تصویر تأثیرگذار این جانور را در شهر اسکس و درحالیکه ثبت کرده است که زنبور در حال جویدن بخش‌هایی از برگ بود تا بتواند برای نوزادان آینده‌اش لانه درست کند.


عکس‌هایی خیره‌کننده از حیات‌وحش

عکاس برای ثبت تصویر این پروانه زیبا در آب فرو رفته است. آچینتیا شانکار آدهیکاری، ۳۲ ساله اهل کلکته تصویر این پروانه را که به وفور در مناطق روستایی بنگال دیده می‌شود، ثبت کرده ست. او می‌گوید: «پروانه را روی یک غنچه دیدم، اما برای اینکه عکس خوبی از آن ثبت کنم باید به درون دریاچه می‌رفتم و تا نیمه درون آب می‌رفتم.»


عکس‌هایی خیره‌کننده از حیات‌وحش

منظره زیبای زمستان که یکی دیگر از برندگان رتبه دوم این مسابقه بود. این تصویر نمایی از یک جغد خاکستری کنجکاو است که از فاصله دور به عکاس خیره شده است.a

+ نوشته شده در یک شنبه 14 دی 1399برچسب:عکس‌هایی خیره‌کننده از حیات‌وحش, ساعت 13:38 توسط آزاده یاسینی


لئونارد کوهن؛ آوازه‌خوانِ عشق‌های اندوهگین

 در اینجا مهم‌ترین قطعات بزرگترین خوانند‌ه‌های بزرگ تاریخ موسیقی را معرفی می‌کنیم، شاید دستورالعملی برای موزیک خوب گوش دادن.

 
لئونارد کوهن در ۲۱ سپتامبر ۱۹۳۴ در وست مانت، محله‎ای ثروتمندنشین به دنیا آمد. مادرش از لیتوانی به کانادا مهاجرت کرده بود و پدرش اجداد لهستانی داشت و صاحب یک لباس فروشی پر رونق بود.
 
لئونارد کوهن
 
هنگامی که لئونارد تنها ۹ سالش بود، پدرش درگذشت و حساب پس‌اندازی را به عنوان ارث برای پسرش به جا گذاشت تا بتواند علاقه‎اش به ادبیات را پیگیری کند.
 
کوهن جوان در یک مدرسه یهودی خصوصی به تدریس پرداخت و در آنجا نواختن گیتار را آموخت. در همان جا گروه فولکلوریک باک اسکین بویز را تشکیل داد. او در ۱۹۵۱ در دانشگاه مک‎گیل نام نویسی کرد تا در رشته ادبیات انگلیسی تحصیل کند.
 
کوهن اولین مجموعه شعر خود را در ۱۹۵۶ با عنوان بگذارید اسطوره‎ها را مقایسه کنیم منتشر کرد. اشعارش با استقبال زیادی روبرو شد و بعد از یک سال تحصیل در دانشگاه کلمبیا، در نیویورک تمام وقت به کار نویسندگی مشغول شد. دومین مجموعه شعرش در ۱۹۶۱ و در سن ۲۷ سالگی با عنوان «جعبه ادویه زمین» منتشر شد.این مجموعه به محبوب‎ترین اثر کوهن تبدیل شد و جایگاه او را به عنوان یک شاعر جدی تثبیت کرد.
 
لئونارد کوهن
 
کوهن تا ۳۳ سالگی تصمیم به خواندن و ترانه سرایی نگرفته بود، در دهه ۱۹۶۰ میلادی از شهر مونتریال کانادا در صحنه هنری پدیدار شد. او تا قبل از انتشار آلبوم اول خود، به عنوان شاعر و نویسنده شناخته شده بود. کوهن تا کنون ۱۴ آلبوم منتشر شده است.
 
در سال ۲۰۰۸ لئونارد کوهن از سوی «موزه راک اند رول» ایالت متحده آمریکا به‌عنوان عضو تالار مشاهیر این موزه انتخاب شد. کوهن به اجرای کنسرت خود در سراسر جهان پرداخت. مهم نبود او برای اجرای کنسرت‌هایش به استرالیا سفر می‌کند یا به آمریکا و اروپا می‌رود. هواداران پیر و جوان کوهن در همه‌جا آرزو داشتند او را ببینند. او در سن ۸۲ سالگی درگذشت.
 
لئونارد کوهن
 
کوهن برای بسیاری از کسانی که او را می‌شناسند به‌خاطر نوشته هایش درباره عشق، سرمستی، غم واندوه و فلسفه، یکی از شاعران مهم در قلمرو موسیقی پاپ شناخته می‌شود. صدای خش دار و عمیق کوهن به همراه ترانه‌های عاشقانه غمگین او شهرت جهانی دارد. نگاهی به بهترین آهنگ‌های کوهن داریم.
 
Dance Me to the End of Love گرچه آهنگ به عنوان آهنگی عاشقانه شناخته شده است، اما به گفته خود لئوناردو کوهن، این آهنگ از هولوکاست الهام گرفته شده است.
 
Almost Like The Blues یکی از غمگین‌ترین و در عین حال از گیراترین آهنگ‌های کوهن است.
 
Everybody Knows  این آهنگ با اشاره به مشکلات اجتماعی و ایذر یکی از خاص‌ترین ترانه‌های کوهن است.
 
لئونارد کوهن
 
Famous Blue Raincoat این ترانه‌ی در قالب نامه‌ای نوشته‌شده و به بیان عشق و نفرت می‌پردازد.
 
Suzanne این آهنگ معاشرت و زندگی دو دلداده را تعریف می‌کند.
 
Haleluja این ترانه در بسیاری از کشور‌های جهان حتی در مراسم مذهبی در کلیساها به خاطر تم مذهبی و عرفانی اش خوانده می‌شود.
 
So Long Marianne کوهن سفر را بسیار دوست داشت. او در یکی از همین سفرها، در جزیره هیدرا یونان، با ماریان ایلن آشنا شد و به او دل بست. این رابطه عاشقانه دست مایه سرودن چندین ترانه کوهن شد. کوهن در سال ۱۹۶۶در ترانه So long, Marianne از وداع با ماریان می‌گوید. «تا بعد ماریان» یکی از زیباترین و معروف ترین ترانه‌های لئونارد کوهن است.
+ نوشته شده در یک شنبه 14 دی 1399برچسب:لئونارد کوهن,آوازه‌خوانِ,عشق‌های,اندوهگین, ساعت 13:34 توسط آزاده یاسینی


خلق آثار هنری با استفاده ازمیکروب و باکتری

 چند میکروب شناس، با الهام از نقش میکروب‌ها آثار هنری خلق کردند که پیشنهاد می‌کنیم تماشا کنید.

خلق آثار هنری با استفاده ازمیکروب و باکتری

خلق آثار هنری با استفاده ازمیکروب و باکتری

خلق آثار هنری با استفاده ازمیکروب و باکتری

خلق آثار هنری با استفاده ازمیکروب و باکتری

خلق آثار هنری با استفاده ازمیکروب و باکتری

خلق آثار هنری با استفاده ازمیکروب و باکتری

خلق آثار هنری با استفاده ازمیکروب و باکتری

خلق آثار هنری با استفاده ازمیکروب و باکتری

+ نوشته شده در شنبه 13 دی 1399برچسب:آثار هنری,میکروب,باکتری, ساعت 19:21 توسط آزاده یاسینی


کلیسا‌های هزار ساله آلمان

 عمر برخی از کلیسا‌های آلمان که معمولا در مراکز شهر‌ها ساخته شده‌اند، بیش از هزار سال است. در این مطلب، عکس‌هایی جالب از این کلیساها تماشا کنید.

کلیسای «سنت پتر» در شهر وُرمس واقع در ایالت راین‌لند فالتس در سال ۲۰۱۸ هزار ساله شد.

کلیسا‌های هزار ساله آلمان


قدیمی‌ترین کلیسای جامع آلمان در شهر تریر در قرن نهم

کلیسا‌های هزار ساله آلمان


"جامه عیسی مسیح" یکی از باارزش‌ترین اشیایی است که در کلیسای شهر تریر نگهداری می‌شود.

کلیسا‌های هزار ساله آلمان


کلنگ این کلیسا در سال ۷۹۰ میلادی در شهر آخن در غرب آلمان زده شد و در عرض ده سال گنبد آن به پایان رسید.

کلیسا‌های هزار ساله آلمان


در مجموع ۳۲ میلیون موزائیک در کلیسای آخن به کار برده شده است.

کلیسا‌های هزار ساله آلمان


کارل کبیر در سال ۸۱۴ میلادی درگذشت و در این مقبره طلایی در کلیسای شهر آخن دفن شد.

کلیسا‌های هزار ساله آلمان


کلیسای جامع سنت مارتین در شهر ماینتس تاکنون دوبار جشن هزار سالگی خود را برگزار کرده است.

کلیسا‌های هزار ساله آلمان


کلیسای جامع شهر ماینتس همزمان با آغاز بهره‌برداری در سال ۱۰۰۹ میلادی در آتش سوخت و تعمیر آن تا سال ۱۰۳۶ طول کشید.

کلیسا‌های هزار ساله آلمان


در مورد کلیسای بامبرگ همه‌چیز دقیقا به ثبت رسیده است. این کلیسا در روز ششم ماه مه سال ۱۰۱۲ میلادی و به مناسبت تولد هاینریش دوم افتتاح شد.

کلیسا‌های هزار ساله آلمان


جاذبه اصلی در کلیسای بامبرگ برای گردشگران نه مقبره هاینریش دوم، بلکه این سوارکار است. کسی نمی‌داند او کیست: یک پادشاه، قیصر یا یک فرد اشرافی؟

کلیسا‌های هزار ساله آلمان


کلیسای جامع در مرزبورگ واقع در ایالت زاکسن-آنهالت در سال ۲۰۱۵، هزار سالگی‌اش را جشن گرفت.

کلیسا‌های هزار ساله آلمان


در سال ۱۸۴۱ دو دست‌نوشته در کتابخانه کلسیای جامع مرزبورگ به زبان آلمانی کهن با مضامین جادو و دعا و مربوط به میتولوژی آلمان باستان یافت شد.

کلیسا‌های هزار ساله آلمان


کلیسای هیلدس‌هایم (Hildesheim) بسیار قدیمی است، اما گل رز آن از خود کلیسا هم قدیمی‌تر است.

کلیسا‌های هزار ساله آلمان


در جنگ جهانی دوم بر اثر بمباران، کلیسای هیلدس‌هایم ویران شد و درخت گل رز در آتش سوخت. هشت هفته بعد ۲۵ شاخه جدید جوانه زدند.

کلیسا‌های هزار ساله آلمان


کلیسای شهر وورمس در سال ۱۰۱۸ میلادی با دعای خیر اسقف بروخارد افتتاح شد.

کلیسا‌های هزار ساله آلمان

منبع: دویچه وله

+ نوشته شده در شنبه 13 دی 1399برچسب:کلیسا‌های,هزار ساله,آلمان, ساعت 19:19 توسط آزاده یاسینی


نیما از زبان نیما؛ من شاعر رنج مردم هستم

 در سال ۱۳۱۵ هجری قمری [۱۲۷۶ شمسی]ابراهیم نوری، مرد شجاع و عصبانی از افراد یکی از دودمان‌های قدیمی شمال ایران محسوب می‌شد. من پسر بزرگ او هستم. پدرم در این ناحیه به زندگانی کشاورزی و گله‌داری خود مشغول بود. در پاییز همین سال زمانی که او در مسقط‌الراس ییلاقی خود یوش منزل داشت من به دنیا آمدم، پیوستگی من از طرف جده به گرجی‌های متواری از دیر زمانی در این سرزمین می‌رسد.

نیما از زبان نیما

زندگی بدوی من در بین شبانان و ایلخی‌بانان گذشت که به هوای چراگاه به نقاط دور ییلاق قشلاق می‌کنند و شب بالای کوه‌ها ساعات طولانی با هم به دور آتش جمع می‌شوند. از تمام دوره بچگی خود من به‌جز زد و خورد‌های وحشیانه و چیز‌های مربوط به زندگی کوچ‌نشینی و تفریحات ساده آن‌ها در آرامش یکنواخت و کور بی‌خبر از همه جا چیزی به‌خاطر ندارم.

در همان دهکده که من متولد شدم خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده یاد گرفتم. او مرا در کوچه باغ‌ها دنبال می‌کرد و به باد شکنجه می‌گرفت، پا‌های نازک مرا به درخت‌های ریشه و گزنه‌دار می‌بست، مرا با ترکه‌های بلند می‌زد و مجبور می‌کرد به از بر کردن نامه‌هایی که معمولا اهل خانواده دهاتی به‌هم می‌نویسند و خودش آن‌ها را به‌هم چسبانیده و برای من طومار درست کرده بود.

اما یک سال که به شهر آمده بودم اقوام نزدیک من مرا به همپای برادر از خود کوچک‌ترم (لادبن) به یک مدرسه کاتولیک واداشتند. آن‌وقت این مدرسه در طهران به مدرسه عالی سن‌لویی شهرت داشت. دوره تحصیل من از اینجا شروع می‌شود. سال‌های اول زندگی مدرسه من به‌زد و خورد با بچه‌ها گذشت. وضع رفتار و سکنات من، کناره‌گیری و حجبی که مخصوص بچه‌های تربیت شده در بیرون شهرست موضوعی بود که در مدرسه مسخره برمی‌داشت. هنر من خوب پریدن و با رفیقم حسین پژمان فرار از محوطه مدرسه بود. من در مدرسه خوب کار نمی‌کردم. فقط نمرات نقاشی به داد من می‌رسید.

نیما از زبان نیما

اما بعد‌ها در مدرسه مراقبت و تشویق یک معلم خوش‌رفتارکه نظام‌وفا شاعر بنام امروز باشد مرا به خط شعر گفتن انداخت. این تاریخ مقارن بود با سال‌هایی که جنگ‌های بین‌المللی ادامه داشت. من در آن‌وقت اخبار جنگ را به زبان فرانسه می‌توانستم بخوانم. شعر‌های من درآن‌وقت به سبک خراسانی بود که همه چیز در آن یک جور و به‌طور کلی دور از طبیعت واقع و کمتر مربوط با خصایص زندگی شخص گوینده وصف می‌شود. آشنایی با زبان خارجی راه تازه را در پیش چشم من گذاشت. ثمره کاوش من در این راه بعد از جدایی از مدرسه و گذرانیدن دوران دلدادگی، بدانجا می‌انجامد که ممکن است در منظومه «افسانه» من دیده شود.

قسمتی از این منظومه در روزنامه دوست شهید من میرزاده‌عشقی چاپ شد. ولی قبلا در سال۱۳۰۰ منظومه به‌نام «قصه رنگ پریده» را انتشار داده بودم. من پیش از آن شعری در دست ندارم. در پاییز سال۱۳۰۱ نمونه دیگر از شیوه کار خود «ای شب» را که پیش از این تاریخ سروده بودم و دست به‌دست خوانده و رانده شده بود در روزنامه هفتگی نوبهار دیدم.

شیوه کار من در هر کدام از این قطعات تیر زهرآگینی مخصوصا درآن زمان به طرف طرفداران سبک قدیم بود. طرفداران سبک قدیم آن‌ها را قابل درج و انتشار نمی‌دانستند. با وجود آن سال۱۳۴۲ هجری بود که اشعار من صفحات زیاد منتخبات آثار شعرای معاصر را پرکرد.

عجب آنکه نخستین منظومه من قصه رنگ پریده هم که از آثار بچگی من به‌شمار می‌آید، در جزو مندرجات این کتاب و در بین نام آن همه ادبای ریش و سبیل‌دار خوانده می‌شد و به‌طوری قرارگرفته بود که شعرا و ادبا را نسبت به من و مولف دانشمند کتاب (هشترودی‌زاده) خشمناک می‌ساخت.

مثل اینکه طبیعت آزاد پرورش یافته من در هر دوره از زندگی من باید با زد و خورد رودررو باشد. اما انقلابات حوالی سال‌های۱۲۹۹و ۱۳۰۰ در حدود شمال ایران مرا از هنر خود پیش از انتشار این کتاب دور کرده بود و من دوباره به‌طرف هنر خود می‌آمدم. این تاریخ مقارن بود با آغاز دوره سختی و فشار برای کشور من. ثمره‌ای که این مدت برای من داشت این بود که من روش کارخود را منظم‌تر پیدا کنم؛ روشی که در ادبیات زبان کشور من نبود و من به زحمت عمری زیر بار خودم و کلمات و شیوه کار کلاسیک راه را صاف کرده و آماده کرده و اکنون در پیش نسل تازه نفس می‌اندازم.

نیما از زبان نیما

در اشعار آزاد من وزن و قافیه به‌حساب دیگر گرفته می‌شوند.کوتاه و بلند شدن مصرع‌ها در آن‌ها بنا بر هوس و فانتزی نیست. من برای بی‌نظمی هم به نظمی اعتقاد دارم. هر کلمه من از روی قاعده دقیق به کلمه دیگر می‌چسبد و شعر آزاد سرودن برای من دشوارتر از غیرآن است.

مایه اصلی اشعار من رنج من است. به عقیده من گوینده واقعی باید آن مایه را داشته باشد. من برای رنج خود و دیگران شعر می‌گویم. فرم و کلمات و وزن و قافیه در همه وقت برای من ابزار‌هایی هستند که مجبور به عوض کردن آن‌ها بوده‌ام تا با رنج من و دیگران بهتر سازگار باشد. در دوره زندگی خود من هم از جنس رنج‌های دیگران سهم‌هایی هست به‌طوری که من بانوی خانه و بچه دارو ایلخی‌بان و چوپان ناقابلی نیستم. به این جهت وقت پاکنویس برای من کم است. اشعار من متفرق به‌دست مردم افتاده یا درخارج کشور به توسط زبان‌شناس‌ها خوانده می‌شود.فقط از سال۱۳۱۷ به بعد جزو هیأت تحریریه «مجله موسیقی» بوده‌ام و به حمایت دوستان خود در این مجله اشعار خود را مرتبا انتشار داده‌ام.

من مخالف بسیار دارم، می‌دانم، چون خود من به‌طور روزمره دریافته‌ام، مردم هم باید روزمره دریابند. این کیفیت تدریجی و نتیجه کار است. مخصوصا بعضی از اشعار مخصوص‌تر به‌خود من، برای کسانی که حواس جمع در عالم شاعری ندارند مبهم است. اما انواع شعر‌های من زیادند. چنان‌که دیوانی به‌زبان مادری خود به‌اسم «روجا» دارم. می‌توانم بگویم من به رودخانه شبیه هستم که از هر کجای آن لازم باشد بدون سروصدا می‌توان آب برداشت.

خوشایند نیست اسم بردن از داستان‌های منظوم خود به سبک‌های مختلف که هنوز به دست مردم نیفتاده است. باقی شرح حال من همین می‌شود: در طهران می‌گذرانم. زیادی می‌نویسم، کم انتشار می‌دهم و این موضوع مرا از دور تنبل جلوه می‌دهد.

ارزش استمرار 

مرتضی کاردر: نیما یوشیج زمانی پا به عرصه شعر می‌گذارد که چند سالی است تغییر در شعر فارسی آغاز شده. شعر‌های شاعران اروپایی به فارسی ترجمه می‌شود. شعر در روزگار مشروطه و سال‌های بعد به زبان زندگی روزمره نزدیک می‌شود. شعر فارسی کم‌کم شعر صلب سال‌ها و قرن‌های گذشته نیست. سنت چندصدساله در آستانه تغییر است. نظام نشانه‌ها دستخوش تغییر شده، نشانه‌های تسامح و تزلزل در ساختار شعر نیز گاه و بیگاه به چشم می‌خورد.

نیما از زبان نیما

نوگرایان آشنا به شعر اروپایی، تحت‌تأثیر تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، نوگرایی در شعر را آغاز کرده‌اند. نیما به اقتضای سن و سال، کمی دیر به صف نوگرایان می‌پیوندد؛ درست زمانی که نوگرایان یکی‌یکی تلف می‌شوند. تقی رفعت خودکشی می‌کند. میرزاده عشقی ترور می‌شود. شعر ابوالقاسم لاهوتی فدای آرمان‌های سوسیالیستی می‌شود. شمس کسمایی و جعفر خامنه‌ای نوگرایی‌های‌شان را پی نمی‌گیرند. نیما همین‌قدر می‌تواند که ویرایش‌های نخست بند‌هایی از شعر را به روزنامه «قرن بیستم» میرزاده عشقی برساند و نام خود را به‌عنوان نفر آخر نوگرایان سال‌های پس از مشروطه ثبت کند.

نیما که از مدرسه سن‌لویی فارغ‌التحصیل شده، به استخدام وزارت مالیه درمی‌آید. در سال۱۲۹۹ «قصه رنگ پریده، خون سرد» و در سال۱۳۰۵ «خانواده سرباز» را منتشر می‌کند. نیما هنوز در مرز سنت و نوگرایی قدم می‌زند. هنگام انتشار «افسانه» جوانی است بیست‌وپنج‌ساله و طبیعی است که جدی گرفته نمی‌شود و هنوز مرجعیتی ندارد که تأثیرگذار باشد و در غیبت نوگرایان رهبری جریان نوگرایی در شعر را به‌عهده بگیرد.

سال‌های بعد سال‌های تنهایی و فراموشی است. پس از استقرار حکومت رضاخان، از شور و نشاط و آزادی‌های سال‌های پس از مشروطه خبری نیست. بهار مطبوعات خزان می‌شود و روزنامه‌ها یکی‌یکی تعطیل می‌شوند. نیما کار دولتی را تاب نمی‌آورد و بیکار می‌شود. همراه همسرش عالیه که معلم است به شهر‌های شمالی می‌رود. اغلب بیکار است و گاه تدریس می‌کند. سال‌های فترت شاعر آغاز شده؛ سال‌های فقر و تنگدستی و بیکاری. گاهی شعر می‌گوید، گاهی داستان و یادداشت‌های روزانه می‌نویسد و گاهی چیزی نمی‌نویسد، اما هنوز رؤیای تغییر در سنت شعر فارسی را در سر دارد. چیزی نمی‌تواند نیما را از راهی که در پیش گرفته بازدارد. او یکسره باور است و اعتمادبه‌نفس، بی‌لحظه‌ای تردید.

نیما از زبان نیما؛ من شاعر رنج مردم هستم

چند سال بعد به تهران بازمی‌گردد. بیکاری همچنان ادامه دارد. در خلال این سال‌ها نوگرایان دیگری پا به عرصه گذاشته‌اند. آن‌ها می‌کوشند سکه نوگرایی را به نام خود ضرب کنند، اما کمی بعد، از حرکت می‌ایستند و مثل نوگرایان پیشین نمی‌توانند ادامه دهند.

ثبت نام نیما به‌عنوان پیشوای نوگرایی و پدر شعر نو بیش از هر چیز مدیون استمرار اوست. او نیز می‌توانست نوگرایی را کنار بگذارد و نامی فراموش‌شده در تاریخ ادبیات امروز باشد. نوگرایی و تجدید حیات شعر برای نیما تفنن یا هوس زودگذر یا راهی برای شعار‌های سیاسی و یا فرصتی برای جلوه‌گری نیست، نوگرایی هدف نیما یوشیج است و چیزی نمی‌تواند او را از رسیدن به هدف خود بازدارد.

راه نیما برای رسیدن به شعر نو راه درازی است آکنده از آزمون و خطا و کوشش بسیار. کارنامه شعری او پر برگ و بار است. در کارنامه نیما شمار شعر‌هایی که در مقایسه با شاهکار‌های او معمولی به شمار می‌روند، کم نیست. اما او آن‌قدر آزمون و خطا می‌کند که سرانجام شعر‌های بزرگ و شاهکارهایش در خلال آزمون و خطا خلق می‌شوند.

سال‌های ۱۳۱۶ و ۱۳۱۷ آغاز دوباره نیما یوشیج است. «ققنوس» و «غراب» شعرهایی‌هستند که نیمای تازه را معرفی می‌کنند. تغییر ساختار شعر سنتی فارسی، بسیاری را در صف مخالفان نیما قرار می‌دهد. نیما دیگر شاعر جوان سال انتشار افسانه نیست، مردی میانسال است، اما هنوز مثل سال‌های جوانی سر جنگ با سنت‌های گذشته را دارد. پس بی‌توجه به مخالفت‌ها راه خود را می‌رود.

نیما از زبان نیما؛ من شاعر رنج مردم هستم

همزمان، به‌نظریه‌پردازی در شعر مشغول می‌شود و محصول سال‌ها تأمل و تجربه را کم‌کم منتشر می‌کند تا همگان دریابند آنچه او درنظر دارد، تنها به صورت شعر محدود نمی‌شود. می‌کوشد نظریه را در شعر اجرا کند تا نظریه‌های او پیش از همه در شعر خودش تجلی کند. سال‌های دهه۱۳۲۰ سال‌های نیماست. کم‌کم شاعران جوان می‌آیند و نیمای بزرگ را کشف می‌کنند. نخستین پیروان نیما شعر‌های او را سرمشق قرار می‌دهند و جریان نوگرایی در شعر فارسی آغاز می‌شود. نیما دیگر تنها نیست.

هر چه بیشتر می‌گذرد نیما ارزش و اهمیت و جایگاه بیشتری می‌یابد. شعر‌ها و دیدگاه‌های نیما درباره شعر بیشتر درک می‌شود. کم‌کم نیما قدر و منزلتی پیدا می‌کند که افسانه‌ای است. تحولات شعر فارسی ادامه پیدا می‌کند. در سال‌های دهه‌های ۴۰ و ۵۰، وقتی که دیگر شاعر از جهان رفته است، هر چندسال جریانی تازه پدید می‌آید و هر کدام از جریان‌ها خود را ادامه واقعی شعر نیما می‌دانند. حرکتی که او آغاز کرده، حتی به قالب‌های سنتی نیز سرایت می‌کند و غزل نیمایی شکل می‌گیرد و....راهی که نیما آغاز کرده است تا امروز هم ادامه دارد. شعر امروز تا هنوز هم شعر نیمایی است.

نیما از زبان نیما

در ۶ اردیبهشت ۱۳۰۴ خورشیدی نیما با عالیه جهانگیر که خواهرزاده میرزاجهان‌گیرخان صوراسرافیل بود، آشنا شد، او را به عقد درآورد و یک سال بعد، با او ازدواج کرد. ازدواج آن‌ها مصادف با درگذشت پدر نیما، میرزا ابراهیم، شد. چنین بود که مجلس عروسی آن ۲ بسیار مختصر و ساده بر پا شد. در ابتدای زندگی آن‌ها، عالیه که هنوز با طبع ایلیاتی نیما آگاه نبود، بسیار با وی مشاجره می‌کرد. دکتر خانلری که جلسات نیما در دانشگاه تهران را به هم می‌زد، اما این دو علاوه بر این رابطه خصمانه با هم رابطه‌‌ای فامیلی نیز داشتند (دکتر خانلری پسرخاله مادر نیما بود) و نیما چند صباحی استاد او بود. خانلری خاطراتی از نیما نوشته که گاه بسیار خنده‌دارند:

عالیه خانوم همسر نیما با آن‌که اهل ذوق و سواد بود از این‌که شوهرش کاری نمی‌کرد و نه مقام و منصبی دارد و نه حقوق قابلی بسیار دلخور بود و او را تحقیر می‌کرد و گاهی کارش یه خشونت هم می‌کشید. خانواده‌ او هم از داشتن چنین دامادی چندان سرفراز نبودند و نیما را بی‌کاره و بی‌عرضه می‌دانستند. اما این رفتار در روحیه نیما تاثیری نداشته و او را از راه خود منصرف نمی‌کرد. نیما به خودش و کارش اعتقاد کامل داشت و هیچ یک از شاعران و ادیبان آن روزگار را داخل آدم حساب نمی‌کرد. حرکاتی ساده و دهاتی داشت که حتی در طرز لباس پوشیدنش هم اثر می‌گذاشت.

نمونه‌ای از ساده‌لوحی‌های او این‌که پیش ما درد دل می‌کرد و می‌گفت از این‌که همسرش (عالیه خانم) قدر او را نمی‌داند و اعتقادی به عظمت مقام معنویش ندارد شکایت می‌کرد و از ما چاره‌جویی می‌کرد. می‌گفت همسرم خیلی هم حسود است و اگر بداند یا گمان کند که شهرت و مقام ادبی من روز به روز بیشتر می‌شود و همه مرا نابغه می‌دانند و دختران خوشگل عاشق من هستند البته رفتارش با من تغییر خواهد کرد و بهتر خواهد شد.
 
پرسیدیم چطور می‌شود این مطلب را به همسرش تلقین کرد. قرار بر این شد که نامه‌ای از قول دختر شانزده ساله‌ای خوشگل جعل کنیم که در آن نسبت به نیما اظهار عشق شدید بکند و به تاکید بگوید او را کسی در ردیف ویکتور هوگو می‌داند و آرزو دارد که او را ببیند و دست در گردنش بیاندازد و این لذت افتخار نصیبش شود که با چنین نابغه‌ای آشنا شود و سراسر وجودش از عشق او سرشار است.
 
نوشتن چنین نامه‌ای مشکل نبود. مشکل این بود که به چه طریق نامه را در دسترس خانوم بگذاریم که باورش شود. آخر قرار بر این شد که شبی او پنجره رو به کوچه را باز بگذارد و ما در موقعی که او و همسرش نشسته‌اند و نامه را طوری که خودمان دیده نشویم از لای پنجره در اتاق بیاندازیم و فرار کنیم.
 
فردا صبح برای تحقیق درباره نتیجه به سراغ نیما رفتیم. معلوم شد که هم خودش و هم همسرش بسیار ترسیده‌اند. خانمش پس از چند دقیقه نامه را برداشته و خوانده و به نیما گفته که دیگر در خانه او امنیت ندارد و دفعه دیگر ممکن است گماشتگان معشوق او در قصد جان همسرش باشند و همان شبانه خانه را ترک کرده و به عنوان قهر رفته خانه برادرش. به هر حال پس از یک هفته کار به آشتی انجامید و نمی‌دانم که آیا این بار بر اثر تدبیر کودکانه ما همسر نیما با او مهربان‌تر شد یا نه.
+ نوشته شده در شنبه 13 دی 1399برچسب:نیما,شاعر,یوش,یوشیج,علی اسفندیاری,مازندران, ساعت 14:51 توسط آزاده یاسینی


تمام اتفاقات امیدوارکننده یک سال بد

 سال ۲۰۲۰ برای همه‌ی جهان سال خوبی نبود. شیوع ویروس کرونا سایه‌ی سیاهی بود بر کل دنیا. اما حالا که این سال را پشت‌سر گذاشته‌ایم، در این مطلب خبر‌ها و اتفاقات خوبی که در ۲۰۲۰ افتاد را بخوانید.

تمام اتفاقات امیدوارکننده یک سال بد

۱. سالی بی‌سابقه برای انرژی‌های تجدیدپذیر

پیش از شیوع همه‌گیری جهانی، تقاضا برای انرژی‌های تجدیدپذیر رو به افزایش بود و در سال ۲۰۲۰ نیز همین جریان تداوم یافت.  برای مثال در سه ماه نخست سال ۲۰۲۰، نیمی از برق تولیدی در بریتانیا توسط انرژی‌های تجدیدپذیر فراهم آمد و افزایش استفاده از انرژی بادی موجب شد رکورد تازه‌ای در تولید انرژی پاک رقم بخورد.

شیوع همه‌گیری جهانی و سیاست‌های مهار بحران اقلیمی، افول سوخت‌های فسیلی را شتاب بخشیده است. همچنین در سال ۲۰۲۰، بزرگ‌ترین تولیده‌کننده‌ی نفت اتحادیه‌ی اروپا وعده داد که عملیات حفاری را متوقف خواهد کرد.

۲. افزایش تعداد افرادی که به برق دسترسی دارند

بنا بر گزارشِ ماه اکتبر آژانس بین‌المللی انرژی، تلاش‌ها برای بهینه‌سازی دسترس به برق در کشور‌های در حال توسعه نتیجه‌بخش بوده است. پروژه‌های برق‌رسانی در هند و برخی کشور‌های آفریقایی میلیون‌ها نفر را به شبکه‌ی برق متصل کرده است و به گفته‌ی کارشناسان این روند باید در دوران همه‌گیری و پس از آن تداوم بیابد.

۳. تلاش برای بیرون راندن خودرو‌ها از شهر‌ها

در رابطه با هوای پاک‌تر در شهر‌ها نیز اخبار خوبی به گوش می‌رسد. حضور وسایل نقلیه‌ی شخصی در مناطق شهری به حداقل رسانده شده است و این امر نتایج دلگرم‌کننده‌ای برای کسب‌وکار‌ها و جوامع محلی داشته است. برایتون، یورک، گنت، اسلو، کپنهاگ، مادرید، بارسلون و بوگوتا از جمله شهر‌هایی هستند که در این رابطه دست به اقدامات دلگرم‌کننده‌ای زده‌اند.

تمام اتفاقات امیدوارکننده یک سال بد

۴. کاهش سرمایه‌گذاری در سوخت‌های فسیلی

صندوق بازنشستگی بریتانیا (Nest)، اعلام کرد که دیگر در شرکت‌هایی که با استخراج ذغال‌سنگ، ماسه‌های نفتی و حفاری در قطب شمال سروکار دارند سرمایه‌گذاری نخواهد کرد. لویدز (Lloyds)، بزرگترین بازار بیمه‌ی جهان، نیز اعلام کرد که از سال ۲۰۲۲ صدور بیمه‌نامه‌های جدید را برای پروژه‌های مربوط به ذغال‌سنگ، ماسه‌های نفتی و حفاری در قطب شمال متوقف خواهد کرد.

۵. رایگان کردن محصولات دوران قاعدگی در اسکاتلند

اسکاتلند در ماه نوامبر تاریخ‌ساز شد و تبدیل به اولین کشوری شد که محصولات دوران قاعدگی را رایگان و عمومی اعلام کرد. فعالان از این حرکت استقبال کردند و مدعی شدند که اسکاتلند «نمونه‌ای عالی» برای سایر کشور‌ها خواهد بود. خیریه‌ی Bloody Good Period اعلام کرد که «تصمیم اسکاتلند پیروزی بزرگی برای [جنبش]عدالت برای قاعدگی بود و نیاز‌های زنان و کسانی که قاعده می‌شوند و فراهم ساختن محصولات مربوط به آن برای کسانی که به آن‌ها نیاز دارند را به رسمیت شناخت.»

۶. پیشرفت‌هایی در مقابله با مالاریا و سل

در ماه نوامبر سازمان بهداشت جهانی اعلام کرد که مرگ‌ومیر ناشی از مالاریا به کمترین سطح خود رسیده و نسبت به ۲۰ سال گذشته تقریباً ۶۰ درصد کاهش یافته است. این به آن معناست که بین سال‌های ۲۰۰۰ و ۲۰۱۹ در سطح جهان از ۱/۵ میلیارد مورد ابتلا به مالاریا و ۷/۶ میلیون مورد مرگ‌ومیر بر اثر مالاریا جلوگیری به عمل آمده است. با این حال، سازمان بهداشت جهانی هشدار داد که کووید ۱۹ این پیشرفت در برابر مالاریا را با خطر مواجه کرده است و از کشور‌ها خواست تا مداخلات هدفمند بهتری انجام دهند، ابزار‌های جدید فراهم سازند و بودجه را افزایش دهند.

همچنین سازمان بهداشت جهانی گزارش سالانه‌ی خود درباره‌ی سل را نیز در ماه نوامبر منتشر کرد و نشان داد که تعداد مرگ‌ومیر در سطح جهان بین سال‌های ۲۰۱۵ و ۲۰۱۹، ۱۴ درصد کاهش داشته است. از سال ۲۰۰۰، با اعمال روش‌های درمانی از وقوع بیش از ۶۰ میلیون مورد مرگ‌ومیر جلوگیری به عمل آمده که رقم بهت‌آوری است.

۷. درباره‌ی اچ‌آی‌وی و ایدز اخبار خوبی به گوش می‌رسد

تمام اتفاقات امیدوارکننده یک سال بد

بنا بر اعلام سازمان «بهداشت عمومی بریتانیا» مبتلایان جدید به اچ‌آی‌وی در بریتانیا به کمترین میزان خود در ۲۰ سال گذشته رسیده است. در ۲۰۲۰ پیشرفت‌های چشمگیری در توسعه‌ی روش‌های پیشگیری از اچ‌آی‌وی صورت گرفته است.

۸. عربستان سعودی و فلسطین ازدواج کودکان را ممنوع اعلام کردند

عربستان سعودی در ۲۰۲۰ کودک‌همسری را ممنوع ساخت و حداقلِ سن ازدواج را ۱۸ سالگی معین کرد. در سال ۲۰۱۹، حکومت ازدواج کودکان زیر ۱۵ سال را ممنوع کرد. پیش از آن برای ازدواج دختران یا پسران محدودیت سنی وجود نداشت. این ممنوعیت جدید، اما راه گریزی هم دارد: نوجوانان زیر ۱۸ سال هنوز هم می‌توانند ازدواج کنند مشروط به این که دادگاهی خاص این اجازه را به آن‌ها بدهد. اما با توجه به ماهیت سنتی این کشورها، چنین خبری می‌تواند مثبت تلقی شود.

فلسطین نیز در سال ۲۰۲۰ ازدواج کودکان را ممنوع اعلام کرد و بنگلادش نیز پیشرفت‌هایی در این زمینه داشته است. بنا بر گزارش یونیسف، نسبت دخترانی که پیش از ۱۸ سالگی ازدواج می‌کنند از ۶۴ درصد در ۲۰۱۰ به ۵۰ درصد در ۲۰۲۰ کاهش یافته است. در واقع این به آن معناست که در خلال دهه‌ی گذشته ۱۰ میلیون دختر در بنگلادش از کودک‌همسری نجات یافته‌اند.

۹. برای پنجمین سال متوالی تعداد قربانیان تروریسم کاهش یافته است

بنا بر گزارش «شاخص جهانی تروریسم» در ۲۰۲۰ برای پنجمین سال متوالی تعداد قربانیان تروریسم کاهش یافت. نسبت به سال ۲۰۱۴، تعداد قربانیان ۵۹ درصد کاهش یافته و به ۱۳۸۲۶ نفر رسیده است. همچنین، طبق پژوهش‌ها وضعیت تروریسم در ۱۰۳ کشور بهبود یافته است.

۱۰. واکسن کرونا سریع‌ترین واکسنی بود که آماده شد

شیوع کووید ۱۹ جهان را در اندوه فرو برد و خسارات فراوانی بر جای گذاشت، اما موج جدیدی از همکاری‌های بین‌المللی را نیز به راه انداخت. در طول یک سال، نه تنها واکسن‌های مختلفی تهیه شدند بلکه اجازه‌ی مصرف پیدا کردند و اکنون تزریق نیز شده‌اند. همانطور که یکی از دانشمندان گفته است: «در ۱۱ ماه گذشته به اندازه‌ی ۱۰ سال کار انجام شده است.»

تمام اتفاقات امیدوارکننده یک سال بد

+ نوشته شده در شنبه 13 دی 1399برچسب:تمام اتفاقات امیدوارکننده یک سال بد, ساعت 14:50 توسط آزاده یاسینی


صابون‌های نوستالژیِ خاطره‌انگیز

 بچه‌های دهه ۸۰ به بالا یادشان نمی‌آید، ما آن زمان‌ها یک صابون داشتیم که تمام نیاز‌های بهداشتی یک خانواده را برطرف می‌کرد. ما که مثل امروزی‌ها تک‌فرزند نبودیم، همیشه در همه‌ی خانه‌ها از هر رنج سنی که فکرش را بکنید بچه یافت می‌شد.

مثلا یادم می‌آید صابون خانه‌ی ما برای شستن کهنه‌ی برادر کوچکم، برای شستن دست‌‌ و صورت تمام اهالی خانه، برای شستن جوراب‌های پدر و از پوست درآوردن بدن نحیف ما در حمام توسط مادر به‌کار می‌رفت. یادش بخیر آن زمان صابون‌ها چندمنظوره بود و خبری از ناز و اداهای امروزی و لوسیون و... غیره نبود. برایتان چند عکس از این صابون‌های خاطره‌انگیز آورده‌ایم.

صابون

صابون

صابون

صابون

صابون

صابون

صابون

+ نوشته شده در جمعه 12 دی 1399برچسب:صابون‌های نوستالژیِ خاطره‌انگیز, ساعت 16:2 توسط آزاده یاسینی


دهکده‌ی خوردنی، با عطر و طعم زنجبیل

 ساکنان خوش‌ذوق یک روستا در مجارستان، سراسر این ماکت دهکده را که در عکس‌ها می‌بینید، با نان زنجبیلی ساخته‌اند.

نان زنجبیلی از خوردنی‌های محبوب روز‌های کریسمس است. این ماکت ساخته شده در روستایی در نوگراد مجارستان هم، با حال و هوای کریسمس و برای کریسمس ساخته شده است؛ روستایی با خانه‌های سفیدپوش شده از کرم سفیدرنگ به جای برف، راه آهن، انسان‌ها و حیوانات، که همه بر روی یک میز بزرگ، در کنار یک آدم‌برفی عروسکی قرار گرفته است. بی‌بی‌سی نوشت مردم محلی تا پایان ژانویه می‌توانند از این دهکده زنجبیلی دیدن کنند؛ اما به شرط نخوردن از آن.

سرگرمی

سرگرمی

سرگرمی

سرگرمی

سرگرمی

سرگرمی

+ نوشته شده در جمعه 12 دی 1399برچسب:دهکده‌ی خوردنی, با عطر و طعم زنجبیل,کریسمس, ساعت 13:59 توسط آزاده یاسینی


اختلاف تصاویر را پیدا کنید

 شما می‌توانید چند تفاوت بین این ۲ تصویر مشابه پیدا کنید؟ با این تمرین می‌توانید آلزایمر را از خود دور کنید. این بازی همچنین ورزشی برای ذهن شماست تا در کار‌های روزمره تمرکز بیشتری داشته باشید. لذت این بازی زمانی بیشتر می‌شود که آن را در کنار خانواده و با مشارکت آن‌ها انجام دهید.

اختلاف تصاویر را پیدا کنید

پاسخ معما

چند تفاوت پیدا کردید؟ پاسخ‌هایتان را با عکس زیر مقایسه کنید.

اختلاف تصاویر را پیدا کنید

شما می‌توانید چند تفاوت بین این ۲ تصویر مشابه پیدا کنید؟ با این تمرین می‌توانید آلزایمر را از خود دور کنید. این بازی همچنین ورزشی برای ذهن شماست تا در کار‌های روزمره تمرکز بیشتری داشته باشید. لذت این بازی زمانی بیشتر می‌شود که آن را در کنار خانواده و با مشارکت آن‌ها انجام دهید.

اختلاف تصاویر را پیدا کنید

پاسخ معما

چند تفاوت پیدا کردید؟ پاسخ‌هایتان را با عکس زیر مقایسه کنید.

اختلاف تصاویر را پیدا کنید

+ نوشته شده در پنج شنبه 11 دی 1399برچسب:اختلاف تصاویر را پیدا کنید,هوش,سرگرمی,چشم,بینایی, ساعت 14:17 توسط آزاده یاسینی


سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم (۱۶)

  در این‌جا تصاویر از تاریخ نه چندان دور این سرزمین گذاشته‌ایم، نگاه به عقب شاید کمکِ آینده باشد.

زمستان سال چهل و یک. خیابان حافظ

سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم (۱۶)


قبول شده‌های هشتاد سال پیش

سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم (۱۶)


عکس عزیز اصلی را نشان می‌دهد در ساختمان پلاسکو. دروازه بان اول تیم ملی و نیم پرسپولیس در سال چهل و هفت یک فروشگاه ورزشی به نام خودش افتتاح کرد.

سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم (۱۶)


تهران، سال پنجاه‌وهشت، عکس از دیوید نویل اسمیت

سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم (۱۶)


تهران، آبان پنجاه‌وهشت، دانشجویان پیروخط امام دیپلمات‌های آمریکایی را به گروگان گرفته‌اند. عکس از ایرج تقی‌پور

سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم (۱۶)


با طولانی شدن بحران گروگان‌گیری در سفارت آمریکا در تهران، دولت آمریکا روابطش را با ایران قطع کرد. بسیاری از ایرانیان محصل در امریکا مجبور به ترک این کشور شدند. در این عکس زوج ایرانی، از فرودگاه دالاس، امریکا را به اجبار ترک می‌کنند. فروردین پنجاه‌ونه، چهل سال قبل

سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم (۱۶)


تهران، سال پنجاه‌وهشت، عکس از دیوید نویل اسمیت عکاس انگلیسی

سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم (۱۶)


بقالی در اصفهان در ابتدای دهه چهل، عکس از سورنسن کلارنس

سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم (۱۶)


انقلاب پنجاه‌وهفت

سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم (۱۶)


ضلع شمال شرقی میدان بیست و چهار اسفند/ انقلاب. سال پنجاه. سینما کاپری/ بهمن و دکه‌های روزنامه فروشی و شرکت واحد

سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم (۱۶)

منابع: صفحه اینستاگرام علی ملیحی و علیرضا محمودی در این‌جا تصاویر از تاریخ نه چندان دور این سرزمین گذاشته‌ایم، نگاه به عقب شاید کمکِ آینده باشد.

زمستان سال چهل و یک. خیابان حافظ

سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم (۱۶)


قبول شده‌های هشتاد سال پیش

سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم (۱۶)


عکس عزیز اصلی را نشان می‌دهد در ساختمان پلاسکو. دروازه بان اول تیم ملی و نیم پرسپولیس در سال چهل و هفت یک فروشگاه ورزشی به نام خودش افتتاح کرد.

سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم (۱۶)


تهران، سال پنجاه‌وهشت، عکس از دیوید نویل اسمیت

سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم (۱۶)


تهران، آبان پنجاه‌وهشت، دانشجویان پیروخط امام دیپلمات‌های آمریکایی را به گروگان گرفته‌اند. عکس از ایرج تقی‌پور

سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم (۱۶)


با طولانی شدن بحران گروگان‌گیری در سفارت آمریکا در تهران، دولت آمریکا روابطش را با ایران قطع کرد. بسیاری از ایرانیان محصل در امریکا مجبور به ترک این کشور شدند. در این عکس زوج ایرانی، از فرودگاه دالاس، امریکا را به اجبار ترک می‌کنند. فروردین پنجاه‌ونه، چهل سال قبل

سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم (۱۶)


تهران، سال پنجاه‌وهشت، عکس از دیوید نویل اسمیت عکاس انگلیسی

سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم (۱۶)


بقالی در اصفهان در ابتدای دهه چهل، عکس از سورنسن کلارنس

سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم (۱۶)


انقلاب پنجاه‌وهفت

سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم (۱۶)


ضلع شمال شرقی میدان بیست و چهار اسفند/ انقلاب. سال پنجاه. سینما کاپری/ بهمن و دکه‌های روزنامه فروشی و شرکت واحد

سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم (۱۶)

منابع: صفحه اینستاگرام علی ملیحی و علیرضا محمودی

+ نوشته شده در پنج شنبه 11 دی 1399برچسب:سیاه و سفید,تصاویری بکر,ایرانِ قدیم, ساعت 14:15 توسط آزاده یاسینی


چند معما که شرلوک هلمز درونتان را بیدار می‌کنند

 حل معما بهترین راه برای حفظ هوشیاری و جوانی ذهن است؛ و البته پیدا کردن جواب صحیح هم بسیار لذت بخش است. چه در خانه باشید و چه در راه، این معما‌ها ذهن شما را به خود درگیر می‌کنند و به همین دلیل می‌توانند به شما کمک کنند طور دیگری فکر کنید. جواب معما‌ها در انتهای مطلب آمده است.

چند معما که شرلوک هلمز درونتان را بیدار می‌کنند

معمای شماره ۱

فرقی نمی‌کند چقدر کم یا زیاد از من استفاده کنی، هر ماه عوضم می‌کنی. من چه هستم؟

معمای شماره ۲

از بغل همه چیز هستم و اگر مرا دو نیم کنی هیچم. من چه هستم؟

معمای شماره ۳

ساعت خورشیدی کمترین جزء متحرک را میان انواع ساعت دارد. کدام نوع ساعت بیشترین جزء متحرک را دارد؟

معمای شماره ۴

چطور ممکن است ۴ = ۸ + ۸ شود؟

معمای شماره ۵

مرا بیرون بکش و سرم را خراش بده. حالا به رنگ سیاه هستم، اما زمانی قرمز رنگ بودم. من چه هستم؟

معمای شماره ۶

کدام یک از این ۴ گزینه، تصویر سمت چپ را از بالا نشان می‌دهد؟

چند معما که شرلوک هلمز درونتان را بیدار می‌کنند

معمای شماره ۷

مردی سگش را از یک طرف رودخانه صدا می‌زند. سگ مرد فوراً از رودخانه عبور می‌کند. بدن سگ خشک است. نه از پل استفاده کرده نه از قایق. چطور چنین چیزی ممکن است؟

معمای شماره ۸

سم میخی را به یک درخت کوبید. ۱۰ سال بعد به سراغ میخ رفت. اگر درخت هر سال ۵ سانتیمتر رشد کرده باشد، حالا میخ چقدر بالاتر رفته است؟

معمای شماره ۹

مردی در حال تماشای عکس شخصی است. دوستش می‌پرسد او کیست. مرد در جواب می‌گوید: «برادر و خواهر، اما من هیچ کدام شان را ندارم. اما پدر این مرد، پسر پدر من است.» مرد داخل عکس که بود؟

معمای شماره ۱۰

۲ پدر و ۲ پسر به ماهیگیری رفتند. آن‌ها فقط ۳ ماهی گرفتند. یکی از پدر‌ها گفت: «دیگر بس است. همه مان یکی یکدانه داریم.» چطور چنین چیزی ممکن است؟

معمای شماره ۱۱

چطور چنین چیزی ممکن است؟

چند معما که شرلوک هلمز درونتان را بیدار می‌کنند

معمای شماره ۱۲

مردی در جای ناشناخته‌ای زیر باران راه می‌رفت. خیس به خانه برگشت. اما حتی یک تار مویش هم خیس نبود. چطور چنین چیزی ممکن است؟

معمای شماره ۱۳

وقتی از من استفاده می‌کنی دورم می‌اندازی. وقتی از من استفاده نمی‌کنی مرا برمی داری. من چه هستم؟

معمای شماره ۱۴

زنی ۲ پسر داشت که هر دو در یک ساعت و روز و سال به دنیا آمده بودند، اما دوقلو نبود. چطور چنین چیزی ممکن است؟

چند معما که شرلوک هلمز درونتان را بیدار می‌کنند

جواب معمای شماره ۱

تقویم

جواب معمای شماره ۲

عدد ۸ انگلیسی

جواب معمای شماره ۳

ساعت شنی

جواب معمای شماره ۴

ساعت ۸ صبح + ۸ ساعت = ۴ بعد از ظهر

جواب معمای شماره ۵

چوب کبریت

جواب معمای شماره ۶

گزینه A

جواب معمای شماره ۷

رودخانه یخ زده بود.

جواب معمای شماره ۸

در همان ارتفاع قبلی است، چون درخت‌ها از نوک شان رشد می‌کنند.

جواب معمای شماره ۹

پسر خود او

جواب معمای شماره ۱۰

نفرات معماً پدر، پسر خودش و پسر پسر خودش بودند.

جواب معمای شماره ۱۱

عدد ۹ انگلیسی را برعکس و تبدیل به ۶ کنید و آن را با ۱۱ و ۱۳ جمع کنید.

۱۱ + ۱۳ + ۶ = ۳۰

جواب معمای شماره ۱۲

مرد کچل بود.

جواب معمای شماره ۱۳

لنگر کشتی

جواب معمای شماره ۱۴

فرزندان این زن ۳ قلو بودند و این بچه‌ها ۲ تا از آن ها.

+ نوشته شده در چهار شنبه 10 دی 1399برچسب:چند معما که شرلوک هلمز درونتان را بیدار می‌کنند, ساعت 17:15 توسط آزاده یاسینی


قیصر؛ حمام انتقام در بازار آب‌منگل‌ها

 جوانی که فیلم اولش جز چند نقد و یادداشت مثبت (بیشتر در ستایش از استعداد و قریحه فیلمسازی‌اش و کمتر در تأیید فیلمش) آورده‌ای نداشت، با سناریویی که هیچ تهیه‌کننده‌ای به ساختش رغبت نشان نمی‌داد، پاشنه‌ها را ورکشید تا در نهایت آریانا فیلم و عباس شباویز حاضر شدند پشت فیلم دوم کارگردان جوان فیلم شکست‌خورده «بیگانه بیا» بایستند؛ کارگردانی که فقط چند سینمایی‌نویس استعدادش را بجا آورده بودند؛ و داستان «قیصر» از همین جا شروع شد؛ از شکست فیلم بیگانه بیا که زیادی فرنگی‌مآب، زیادی متاثر از سینمای هنری اروپا و زیادی دور از سازنده‌اش بود؛ فیلمی دور از بازارچه نواب و خیابان ری که ناکامی‌اش در گیشه با نصیحت پرویز دوایی، کیمیایی جوان را به‌خود آورد تا به‌خود بازگردد؛ به محله و طبقه‌اش.

 
قیصر کار را تمام کرد
 
به التهابی که در دلش رشد کرده و به سینمای مورد علاقه‌اش و همه آن وسترن‌هایی که از بس دیده شده بودند ملکه ذهن شدند؛ به ذهن خلاقی که از جوشش آن، کاراکتر قیصر خلق شد؛ قهرمانی هدفمند و کنش‌مند که چاقویش فقط پهلوی برادران آب منگل را نمی‌درید که نظم نظام مسلط را هم نشانه می‌رفت. ۱۰ دی ۱۳۴۸ این سینما‌ها قیصر را روی پرده بردند؛ مولن روژ، دیانا، رنگین کمان، ژاله، همای، اسکار، رکس، چرخ و فلک، فیروزه، اورانوس، لیدو، پاسارگاد، شرق، شهوند و نپتون.
 
قیصر کار را تمام کرد
 
کنار قیصر، فیلم «دنیای آبی» (صابر رهبر) اکران شد که بازیگر اصلی‌اش، ستاره فیلم کیمیایی بود؛ بهروز وثوقی. نمایش خصوصی قیصر در پاییز ۴۸ توجهی جلب نکرد و حرفه‌ای‌های سینمای فارسی آتیه‌ای برایش متصور نشدند؛ برای فیلمی که پر از صحنه‌های چاقوکشی است، از نشانه‌های آشنای فیلم‌های ایرانی بهره چندانی ندارد و قصه‌اش تلخ و لحنش جدی است؛ فیلمی با فاصله فراوان از سینمای مسلط و محبوب آن دوران؛ سینمای فردینی و قهرمانی که لبخند نمی‌زند و نمی‌رقصد و بی‌خیالی طی نمی‌کند.
 
قیصر کار را تمام کرد
 
تقریبا هیچ‌کس فیلم کیمیایی جوان را دوست نداشت و قیصر بعد از مدتی معطلی در اداره سانسور و قدری کوتاه‌شدن، روی پرده رفت تا چند روزی بماند و بعد مثل خیلی فیلم‌های دیگر فراموش شود که نشد. نفس گرم نخستین تماشاگران قیصر در سرمای دی ۴۸، فیلم را نگه داشت و مطبوعات هم شد میدان جنگ مدافعان و مخالفان فیلم. نبرد پرویز‌ها (دوایی و نوری) با هوشنگ‌ها (کاووسی و طاهری) با ورود ابراهیم گلستان، نجف دریابندری و فریدون هویدا، دعوا را به نفع کیمیایی خاتمه داد.
 
قیصر کار را تمام کرد
 
برنده اصلی، تماشاگری بود که از تماشای فیلم سیر نمی‌شد و همه دیالوگ‌های فیلم را حفظ می‌کرد. قیصر نخستین فیلم محبوب مردم نیست، شاخص‌ترین آنهاست. نقطه اشتراک بین تماشاگر پایین‌شهری و فریدون هویدا که سال‌ها منتقد کایه دو سینما بوده، می‌شود قیصر؛ تنها فیلم ایرانی که آنقدر سر ذوقش می‌آورد که در ستایش‌اش قلم می‌زند.
 
قیصر کار را تمام کرد
 
بالاخره «پس از ۲۰ سال سیاه مشق» فیلمی از راه می‌رسد که روشنفکران و مردم را زیر یک‌سقف گرد هم می‌آورد؛ فیلمی که از دل سینمای جریان اصلی بیرون می‌آید؛ با همان عوامل و همان عناصر.
 
قیصر کار را تمام کرد
 
هوش سازنده جوان قیصر، روحی از اعتراض و عصیان را با تماشاگر از هر طیف و طبقه‌ای به اشتراک می‌گذارد. دوربینی که زیر بازارچه نواب رفت و قیصر و فرمان و اعظم و خان‌دایی و کریم و رحیم و منصور آب منگل را در محله امامزاده یحیی در قاب گرفت، روایتی گرم و جذاب از عصیانی را به نمایش گذاشت که در عین نمایشی‌بودن ملموس است و در نهایت وسترن‌بودن، ایرانی است. کیمیایی قهرمان کلاسیکش (فرمان) را دست خالی به مسلخ بدمن‌ها می‌فرستد تا تصویر شکست و ناکامی و مصیبت را در مقدمه فیلمش کامل کند.
 
قیصر کار را تمام کرد
 
از لحظه ورود قهرمان تازه در ایستگاه قطار، دوربین نه نظاره‌گر که ستایشگر اوست. حسی که از نگاه خالق قیصر به تماشاگر منتقل می‌شود که قیصر نه قهرمانی رؤیایی و دست‌نیافتنی و نه لات الکی‌خوش سینمای فارسی که همشهری، بچه‌محل و برادر اوست که آمده تا بی‌اعتنا به نظم حاکم، پاشنه‌هایش را وربکشد و چاقویش را باز کند و «مرثیه‌ای بر ارزش‌های از دست‌رفته» سر دهد.
 
قیصر کار را تمام کرد
 
فیلم جذابیت تمام‌نشدنی‌اش را از آموخته‌های خالقش از سینمای آمریکا و به‌صورت مشخص ژانر وسترن و پیوند عمیقش با سنت‌های ایرانی کسب می‌کند.از خلق قهرمانی تازه که تلخ‌اندیشی و اعتراض و عصیانش نه عارضی، که برخاسته از متن ملتهب اثر است. خون‌گرمی که در قیصر جاری است تحرکی به سینمای ایران می‌دهد تا دوران تازه‌ای آغاز شود. قیصر کار را تمام کرد تا همه چیز را به قبل و بعد خودش تقسیم کند.
 
قیصر کار را تمام کرد
+ نوشته شده در چهار شنبه 10 دی 1399برچسب:قیصر,آب‌منگل‌ها,مسعود کیمیایی, ساعت 17:9 توسط آزاده یاسینی


پرتره‌هایی بی‌نظیر از شیر‌ها

 سیمون نیدام عکاس انگلیسی ساکن لس آنجلس عکس‌هایی خیره کننده از شیبر‌ها در حایت وحش گرفته که تماشای آن‌ها بسیار لذت بخش است.

برجسته‌ترین کار او پرتره‌های تحسین برانگیز از شیر‌ها از زوایای مختلف است که زیبایی و اقتدار این حیوانات را نشان می‌دهد. اما مهمتر از همه این عکاس اهمیت این حیوانات باشکوه را نشان می‌دهد چرا که آن‌ها در حال تبدیل شدن به گونه‌ای در معرض تهدید هستند و فقط حدود ۲۰ هزار شیر در طبیعت باقی مانده است.

حیوانات باشکوهی که روزگاری سلطان جنگل بودند بی سر و صدا از دست انسان‌ها ناپدید می‌شوند. در قاره آفریقا از ۲۵ سال پیش جمعیت شیر‌ها نصف شده است و آن‌ها را در لیست گونه‌های آسیب پذیر در معرض انقراض قرار داده‌اند.

پرتره‌هایی بی‌نظیر از شیر‌ها

پرتره‌هایی بی‌نظیر از شیر‌ها

پرتره‌هایی بی‌نظیر از شیر‌ها

پرتره‌هایی بی‌نظیر از شیر‌ها

پرتره‌هایی بی‌نظیر از شیر‌ها

پرتره‌هایی بی‌نظیر از شیر‌ها

پرتره‌هایی بی‌نظیر از شیر‌ها

پرتره‌هایی بی‌نظیر از شیر‌ها

پرتره‌هایی بی‌نظیر از شیر‌ها

پرتره‌هایی بی‌نظیر از شیر‌ها

پرتره‌هایی بی‌نظیر از شیر‌ها

پرتره‌هایی بی‌نظیر از شیر‌ها

پرتره‌هایی بی‌نظیر از شیر‌ها

پرتره‌هایی بی‌نظیر از شیر‌ها

پرتره‌هایی بی‌نظیر از شیر‌ها

پرتره‌هایی بی‌نظیر از شیر‌ها

+ نوشته شده در سه شنبه 9 دی 1399برچسب:پرتره‌هایی بی‌نظیر از شیر‌ها, ساعت 13:37 توسط آزاده یاسینی


بهترین عاشقانه‌های سینمای ایران؛ بی‌عشق هرگز

  تصویر عشق در سینمای ایران جلوه‌های مختلف و متفاوت دارد. «غریبانه» به‌عنوان محصول سینمای عامه پسند همان قدر عاشقانه است که «شب‌های روشن» به‌عنوان نماینده سینمای روشنفکرانه. فیلم‌هایی با خاستگاه‌های متفاوت و متمایز از هم در نهایت قرار است حسی از تمایل و اشتیاق را به تصویر بکشند که نامش عشق است.

 
پهلوان عشق
 
داش آکل /مسعود کیمیایی ۱۳۵۰ 
 
سعید مروتی: در مجموعه‌ای از به‌یادماندنی‌ترین لحظه‌های ناب عاطفی و نمایش سینمایی و بیانگر عشق با میزانسن، چون صحنه مشاهده اعظم توسط قیصر از پشت پنجره، مکثی کوتاه و با معنا میان مکالمه سید و قدرت در «گوزن‌ها» و ارجاع و اشاره‌ای به خاطره عشقی مکتوم مانده (قدرت: مریم که یادته؟ خواهر کوچیکم... سید: آره یادمه. خوب یادمه...)، فصل جدایی دانیال و مونس در حضور نوری و پای اسکله در «سرب»، لرزیدن چراغ در داخل چال تعویض روغنی بعد از ورود مرد به داخل چاله و دیدار با همسر پس از سال‌ها دوری در فیلم «گروهبان»، با این تعبیر دقیق و درست: «این چراغ سال‌ها روشن مانده تا در این لحظه بلرزد.» و انبوهی لحظه و سکانس عاشقانه دیگر، «داش‌آکل» عاشقانه‌ای تمام و کمال از مسعود کیمیایی است؛ عاشقانه‌ای که در قله می‌ایستد و اهمیتش نه الزاما در اقتباس از نویسنده نامدار (که کیمیایی تغییراتی در داستانش داده) که اتفاقا از میزانسن کارگردان می‌آید.
 
بهترین عاشقانه‌های سینمای ایران؛ بی‌عشق هرگز
 
داش آکل میان داستان‌های کوتاه صادق هدایت جزو بهترین‌ها و خوش پرداخت‌ترین‌هاست. در مجموعه «سه قطره خون»، این داستان از همه منسجم‌تر و پالوده‌تر است. داستان کوتاهی که استادانه نوشته شده و با شروعی فوق‌العاده (همه اهل شیراز می‌دانستند داش آکل و کاکا رستم سایه یکدیگر را با تیر می‌زنند) و پایان‌بندی درخشان (مرجان قفس طوطی را جلوش گذاشته بود و به رنگ آمیزی پر و بال، نوک برجسته و چشم‌های گرد بی‌حالت طوطی خیره شده بود. ناگاه طوطی با لحن داشی با لحن خراشیده‌ای گفت: «مرجان... مرجان... تو مرا کشتی... من به که بگویم... مرجان... عشق تو... مرا کشت». اشک از چشم‌های مرجان سرازیر شد) داستانی با جهان‌بینی و دیدگاه ژرف هدایت که طبیعتا نه خوش‌بینانه است، نه دلبسته سنت و نظم و نظام و عرف قدیم و نه در تقابل خیر و شر، آنچه را که حقیقت می‌داند به نفع آرمان کنار می‌گذارد.
 
بهترین عاشقانه‌های سینمای ایران؛ بی‌عشق هرگز
 
نکته جالب‌توجه داستان همدلی هدایت با شخصیت داش‌آکل به‌عنوان لوطی بر‌آمده از جامعه‌ای سنتی است؛ جامعه‌ای که عشق آکل به مرجان را برنمی‌تابد. زخم نهایی و کاری که آکل از کاکارستم می‌خورد در واقع زخم عشق است. داش آکل می‌میرد؛ مرجان متوجه ماجرا می‌شود و کاکا رستم می‌ماند و مردم شیراز. تاریکی بر روشنایی و ناجوانمردی بر لوطی‌گری پیروز می‌شود.
 
مسعود کیمیایی سال۱۳۵۰ بر اساس داستان هدایت فیلمی می‌سازد که در عین وفاداری به چارچوب اصلی داستان، تغییراتی هم در آن داده شده؛ تغییراتی، هم برای سینمایی کردن اثر و هم اضافه‌کردن مولفه‌ها، خصایص و ویژگی‌های کیمیایی به اثر و نتیجه داش‌آکل کیمیایی است. به قولی داستان صادق هدایت هم احترامش محفوظ است و به عنوان اثر ادبی و یکی از بهترین داستان‌های نویسنده نامدار و بزرگش، جایگاه ویژه خودش را دارد. برخلاف فیلم «خاک»، در داش‌آکل تقریبا همه تغییرات کیمیایی در داستان، به نفع فیلم تمام شده. از عوض کردن لوکیشن‌ها، تا اضافه کردن شخصیت‌ها (اقدس، قنبرعلی و...) و تغییر کاراکتر داش‌آکل که در فیلم کیمیایی به‌مراتب مذهبی‌تر از داش‌آکل هدایت است.
 
زمان اکران داش‌آکل، خیلی از منتقدان و روزنامه‌نگاران با مقایسه داستان هدایت و فیلم کیمیایی، هر تغییری از سوی کارگردان را نشانه‌ای از ضعف و ایراد فیلم دانستند. انگار که کیمیایی جوان حق نداشته در داستان هدایت بزرگ و نامدار دست ببرد و سناریویش را به سیاقی که می‌پسندد بنویسد و بسازد. این تلقی در گذر زمان تبدیل شد به تصور خراب کردن داستان نویسنده پیشرو توسط کارگردانی با دیدگاه سنتی.
 
بهترین عاشقانه‌های سینمای ایران؛ بی‌عشق هرگز
 
 فیلم کیمیایی روایتگر تنهایی عمیق مردی است که هیچ‌چیزی در دنیا نمی‌تواند زخمش را التیام ببخشد؛ زخم عشق مردی که خود همه کار‌های عروسی دختر مورد‌علاقه‌اش را به‌سامان می‌رساند. لجن‌مال و تحقیر می‌شود، ولی در نهایت می‌ایستد و مرگ سرافرازانه را تجربه می‌کند. اگر داش‌آکل هدایت مرگش شبیه خودکشی است، کشته‌شدن داش آکل کیمیایی بیشتر به شهادت می‌ماند. موسیقی منفرد‌زاده هم در صحنه زخم‌خوردن داش‌آکل، بر اساس تم نوحه معروف «سینه زنان حرم حسینی» تنظیم و اجرا شده است. داش‌آکل روایت پرحس و حال عشقی است که کمر مرد را می‌شکند که وقتی از اقدس نام گوینده جمله «وقتی مرد غم داره، یه کوه درد داره» را می‌پرسد جواب می‌شنود «مرجان»!
 
مردی که جمله مادر مرجان دنیا را بر سرش خراب می‌کند؛ «هر چی باشه شما جای پدر مرجان هستید»؛ و تراژدی داش‌آکل از همین نقطه شروع می‌شود؛ از لحظه‌ای که وصی حاج صمد می‌شود و در نخستین دیدار دل به دخترش می‌بندد. داش‌آکل دشواری مرد‌ماندن در زمانه نامرد و روزگار نامراد است. حکایت عشقی که جهان مردانه فیلم را تلطیف می‌کند؛ عشقی که به قول فروغ خواهر مرگ است.

یک عاشقانه جنگی
 
خاکستر سبز /ابراهیم حاتمی‌کیا ۱۳۷۲
 
محمد عدلی: ۵ سال از پایان جنگ ایران و عراق گذشته بود، اما فضای جامعه آنچنان از جنگ فاصله نداشت. اگر حین دفاع در برابر عراق، موضوع کمک به لبنان در رویارویی با صهیونیست‌ها به میان کشیده شد و احمد متوسلیان را به سوی خود روانه کرد، پس از آن نیز کمک به مسلمانان بوسنی در جریان هجوم صرب‌ها به بوسنی و هرزگوین مورد توجه قرار گرفت. فضای جامعه برای این کمک آماده شده بود، حتی نیرو‌های داوطلب نیز از ایران برای دفاع از مسلمانان بوسنی گسیل داده شدند.
 
بهترین عاشقانه‌های سینمای ایران؛ بی‌عشق هرگز
 
اخبار جنگ بوسنی در ابتدای دهه ۷۰ به بخش ثابت اخبار رسمی ایران تبدیل شد و نیرو‌های از جنگ‌برگشته حال و هوای جنگ گرفتند. ابراهیم حاتمی‌کیا نیز به‌عنوان فیلمساز جنگی به موضوع کشتار مسلمانان بوسنی حساس شد و فیلمنامه خاکستر سبز را در همان حال و هوا نوشت؛ «فکر می‌کردیم که بعد از جنگ ماموریت جهادی تمام‌شده است، ولی ماجرای بوسنی صحنه را باز کرد؛ دشمن هم وسیع‌تر شد و در آن فضا، شامه‌ام به آن سمت کشیده شد.» 
 
حاتمی‌کیا که تا آن زمان عموم فیلم‌هایش را در میدان جنگ ساخته بود و به‌تازگی تجربه موفق «از کرخه تا راین» را از سر گذرانده بود، متفاوت‌ترین فیلم خود را ساخت. «خاکستر سبز» مهجورترین فیلم او نیز هست، اما در دسته بهترین ساخته‌هایش قرار می‌گیرد. خودش هم با گذشت ۲۷ سال، همچنان از این فرزند گوشه‌نشین یاد می‌کند. یک‌بار در سال ۱۳۹۴ از اینکه آن زمان برخی درباره این فیلم از واژه نظربازی استفاده کرده بودند، گلایه کرد.
 
خاکستر سبز یک عاشقانه جنگی است حتی اگر کارگردانش بخواهد قصه عاشقانه فیلم را تنها در حد یک نشانه‌گذاری تعریف کند. ماجرا درباره جنگ است و آوارگی در آن بیشترین نقش را دارد، اما همه این رویداد‌ها در بستری پیش می‌رود که عاشقانه‌های ناآرام را تداعی می‌کند.
 
حاتمی‌کیا در سال ۱۳۷۲ یک فیلمنامه کلاسیک از جنس سفر قهرمانی نوشته و نشانه‌های تئوریک این سبک را نیز رعایت کرده است. به همین دلیل خاکستر سبز یک فیلم روان و پرماجرا از آب درآمده که سینماشناسان نسبت به آن واکنش‌های مثبتی نشان دادند.

اصل عشق

 
سلطان/مسعود کیمیایی ۱۳۷۵
 
شهاب مهدوی: «سلطان» عاشقانه‌ترین فیلم بعد از انقلاب کیمیایی و مهم‌ترین فیلم او در دهه ۷۰ است. نقش و اهمیت فیلم از ارتباط گسترده‌اش با نسل جوان می‌آید. نسلی که در دهه ۶۰ به‌نظر می‌رسید خیلی سینمای کیمیایی را به‌جا نمی‌آورد. سلطان بعد از «ضیافت» دومین گام مؤثر کیمیایی برای رسیدن به حس و حساسیتی است که نسل پس از انقلاب با آن پیوند یابد و ارتباط برقرار کند. آنچه فیلم را به اثری متمایز در زمان خودش تبدیل کرد، ابتدا خلق شخصیتی کاریزماتیک و بعد تصویر بی‌واسطه عشق در روزگار محدودیت است.
 
بهترین عاشقانه‌های سینمای ایران؛ بی‌عشق هرگز
 
 فیلم خیابانی و جمع و جور و ارزان کیمیایی که با سرعت ساخته شد، تصویری از دورانش (دوران سازندگی و تغییر سیمای تهران) به‌دست می‌دهد و عشقی جوانانه را با فرجامی تراژیک خلق می‌کند که گویی پیوند میان آدم‌هایی از دو نسل و دو دنیای متفاوت است. سلطان انگار از دل سیاه و سفید‌های خاطره انگیز دهه ۵۰ بیرون آمده و مریم کوهساری دختری متعلق به روزگار معاصر است. این عشق میان گذشته و امروز است.
 
گذشته‌ای که به زمان حال می‌آید. دلپذیرترین عاشقانه کیمیایی بعد از انقلاب، با دیالوگ‌هایی که جوان‌ها به خاطرشان سپردند و لحظات ناب عاطفی‌اش تصویری از دوران می‌سازد، خاطره جمعی رقم می‌زند و عشق را همانطور که از کیمیایی انتظار می‌رود متبلور می‌سازد. عشق در پیاده‌رو‌ها و خیابان‌های تهران دهه ۷۰ که در سینمای آن دوران حکم کیمیا را داشت. تصویری ناب از اصل جنس. مثل لحظه‌ای که سلطان پس از تحویل اسناد، هنگام خداحافظی به مریم می‌گوید: «اونی که بهت دادم فتوکپیه. برای اصلش یه بار دیگه می‌بینمت».

عشق سال‌های سبز
 
درخت گلابی /داریوش مهرجویی ۱۳۷۶
 
مسعود پویا:عاشقانه‌ای که زمان نمایشش همه را غافلگیر کرد. احتمالاً به این دلیل که چنین جلوه‌ای از عشق در هیچ کدام از فیلم‌های داریوش مهرجویی دیده نشده بود. «درخت گلابی»، اما به‌عنوان اقتباسی وفادار از داستان گلی ترقی، تصویری نوستالژیک و رؤیایی از عشق دوران جوانی می‌ساخت. تصویری از عشق سال‌های سبز که مهرجویی در آخرین فیلم بزرگش آن را با چیره‌دستی و هنرمندی به نمایش گذاشته بود. عشق محمود به میم دختری که به‌درستی کمی بزرگ‌تر از پسر نوجوان گرفته شده بود و با تصاویر سکرآور محمود کلاری، لذت بصری این گذشته خیال‌انگیز با اندوه گریزناپذیر از دست رفتن و تمام شدن و ناکامی همراه بود.
 
بهترین عاشقانه‌های سینمای ایران؛ بی‌عشق هرگز
 
راوی (محمود) استاد و نویسنده معروف که حالا مثل درخت گلابی باغش سترون شده و بار نمی‌دهد، یکی از آن روشنفکران افسرده‌حال و مایوس سینمای هنری ایران است که اگر رجعتی به گذشته نبود و گذری به دوران طلایی سپری شده، این هم یکی از انبوه فیلم‌های سرد و سترونی می‌شد که خیلی زود از یاد‌ها می‌رفت. فیلم، اما به جادوی عشق حیات می‌یابد و جان می‌گیرد. عشقی که در نهایت سیاست آن را می‌کشد. فیلم به شکلی هوشمندانه وارد دعوای آرمان‌گرایی و آرمان‌گریزی نمی‌شود. هرچند که سیاست را مانع اصلی به هجران نشستن عاشقانه‌ها می‌داند. گرفتاری محمود، نامه‌های میم و در نهایت مرگ او، اندوهناک‌ترین تصویر عشق نافرجام را در سینمای دهه ۷۰ ایران رقم می‌زند.
 
آن سرزندگی و نشاط و سرخوشی، در تندباد حوادث سیاسی ازبین می‌رود. سیاستی که ارزشی برای زندگی شخصی قائل نیست و، چون هدف وسیله را توجیه می‌کند، احترامی هم برای عشق و انسانیت و عواطف بشری قائل نمی‌شود. فیلم با آن تابستان طلایی و آن گذشته رؤیایی و بعدازظهر‌های داغ و بوی کتانی‌های میم، تصویر دقیقی از گذشته از دست رفته می‌سازد؛ تصویری که با اندوه عشق نافرجام، ترکیبی از سرخوشی و حسرت را در رفت‌وآمد میان گذشته و حال می‌سازد و در نهایت این اندوه عشق است که می‌ماند و این جمله از شعر میم که به حسرتی ابدی دامن می‌زند؛ «دیر اومدی، مُرد پری...».
 
گرفتاری محمود، نامه‌های میم و در نهایت مرگ او، اندوهناک‌ترین تصویر عشق نافرجام را در سینمای دهه ۷۰ ایران رقم می‌زند.

هر شب تنهایی
 
شب یلدا/کیومرث پوراحمد ۱۳۸۰
 
مسعود میر:ویرانی از همان لحظه گسستن آغاز می‌شود، از همان لحظه گم شدن دست‌ها و آغوش‌ها پشت حصار بلند شیشه‌ای. آرام جانت می‌رود و تو فقط با اشک نظاره می‌کنی شب را و روز و هنوز را. حالا زخم تنهایی شده یک بیماری صعب‌العلاج و دردش وادارت می‌کند پناه ببری به گنجه خاطرات تا از میان هزاران، یکی را دلخوش بمانی و بخواهی که بمانی تا سحر چه زاید باز.
 
بهترین عاشقانه‌های سینمای ایران؛ بی‌عشق هرگز
 
عکس و آلبوم و خنده‌ها و خاطرات که بوی سیب که اناری پوک شده را شبیه‌تر هستند. یعنی همه آن لب‌های به هم چفت نشده از شوق، دروغ بود؟ تمام آن دوره‌ها و گعده‌ها و شلیک خنده‌ها کار سیاهی لشکر روزگار بود که حالا در ویرانه به‌جا مانده‌اش باید یک حضور، نه یک حس شادی را تمنا کنی؟دوری را چطور باید حالی کرد به جان؟ نیستی‌ها و دروغ‌ها و تغییر‌ها را چطور؟ اصلا مگر می‌شود از یک جایی به بعد برف که بارید تو بفهمی قصه‌ات دوغ بوده و زندگی‌ات دروغ؟
 
تب و لرز تنهایی، اما می‌رود، چله‌نشینی فراق بالاخره خجالت می‌کشد، تنهایی اصلا حوصله‌اش از صبر و اشک تو سر می‌رود. شب یلدا هرقدر طولانی و ترسناک، اما بالاخره ختم می‌شود به تلألو آفتاب...

یکطرفه به عشق!
 
خواب سفید /حمید جبلی ۱۳۸۰ 
 
علی عمادی: آقارضا، پادوی شیرین‌عقل پابه‌سن‌گذاشته دکان خرازی و بساط لباس عروس فروشی، دربه‌در دنبال عشق‌اش می‌گردد. از زن رویاهایش توقع زیادی ندارد؛ برخلاف پدرش که دنبال کسی است که پخت‌وپز و رفت‌وروب کند، رضا پی زنی است که مهربان باشد و دل به درددل‌های رضا بدهد، اما او را نمی‌یابد و کارش به جنون عشق‌های یکطرفه می‌کشد.
 
خواب سفید سرشار از سادگی است و این سادگی چنان زیبا به تصویر کشیده شده که چندان رخ نازیبای جراحت فقر و نداری به‌عنوان بستر زیرین قصه، در آن به چشم نمی‌آید؛ در عوض آنچه جلب توجه می‌کند، ساده‌دلی رضا، حجب و حیای او و درک غریزی‌اش از عشق است؛ عشقی که بیشتر جنبه مادرانگی دارد تا زنانگی.
 
بهترین عاشقانه‌های سینمای ایران؛ بی‌عشق هرگز
 
سنگ صبور رضا، سنگ قبر مادرش است. با او حرف می‌زند و درددل می‌کند. از عشق‌هایش به او می‌گوید و از دلشکستگی‌هایش؛ آن هم با ساده‌ترین کلمات. اما فقط این نیست. رضا ارتباط خوبی با دیگران دارد؛ به هر آشنایی که می‌رسد، مهربانانه و با لحن خاص خودش می‌گوید: «سلام! حالت خوبه؟»؛ دیگرانی هم که در فیلم می‌بینیم، با رضا مهربان‌اند و شیرینی او را دوست دارند، اما رضا بیش از این می‌خواهد و طالب عشق است، اما چون آن را نمی‌یابد، به هر شمایلی که جلوه و جمال زنانگی دارد، دل می‌بازد و با آن‌ها به حرف و درددل می‌نشیند؛ از مانکن لباس عروس تا عکس مدل‌هایی در لباس عروس که از مجلات مد برداشته و به دیوار چسبانده است. حس و حساسیت رضا به آن‌ها کاملا واقعی است؛ درست مثل جایی که می‌خواهد لباس عروس را از تن مانکن پشت ویترین درآورد؛ پرده‌ها را می‌کشد، چشم‌هایش را از روی شرم و حیا می‌بندد و بلافاصله تن عریان پلاستیکی مانکن را با پارچه‌ای دیگر می‌پوشاند.
 
رضا که وقتی با دوچرخه از روی سنگ قبر‌های قبرستان عبور می‌کند، از تک‌تک مردگان زیر چرخ‌ها معذرت می‌خواهد، چنان به روان این عشق باورمند است که نه سردی سنگ قبر مادرش او را از این جاده یکطرفه بیرون می‌کشد و نه سختی و خشکی اندام‌های پلاستیکی و کاغذی شمایل‌هایش از عشق. آنچه او را از این سودای خیالی نجات می‌دهد، کلام مشفقانه زنی است که به سبک بسیاری از افراد در مواجهه با آدم‌هایی شبیه رضا، او را «عزیزم» خطاب می‌کند... و رضای سودایی با همین کلمه واقعا عاشق می‌شود؛ غافل از اینکه این نیز کماکان عشقی یکسویه است.
 
در نقطه مقابل رضا، معصومه قرار دارد؛ دخترکی ساده و معصوم و کم‌حرف و بی‌آلایش که با مادرش سرایدار قبرستانی است که مادر رضا در آن خفته و به خاطر دوخت‌ودوز لباس عروس، با رضا حشرونشر دارد. اگرچه سادگی معصومه نشانی از جلوه‌های رؤیایی ذهن سودازده رضا ندارد، اما اکسیر عشق، هم مهر لبان سکوت‌زده معصومه را می‌شکند و هم رضا را از جنون جاده‌های رابطه یکطرفه بیرون می‌کشد. پایان فیلم گرچه کلاسیک و تکراری به نظر می‌آید، اما بی‌نظیر است؛ جایی که معصومه ترک دوچرخه رضا در جاده‌ای برفی رو به آینده می‌روند.خواب سفید تصویری بدیع و زیبا از عشق‌های ساده است؛ عاشقانه‌ای که بی‌هیچ لکنت و اضافه‌ای، سادگی در آن، حرف اول و آخر را می‌زند؛ هرچند در این روزگار آشفته، سادگی چندان خریدار نداشته باشد.
 
آنچه در خواب سفید جلب توجه می‌کند، ساده‌دلی رضا، حجب و حیای او و درک غریزی‌اش از عشق است؛ عشقی که بیشتر جنبه مادرانگی دارد تا زنانگی.

استثنایی که قاعده نشد

 
شب‌های روشن /فرزاد مؤتمن ۱۳۸۱
 
دانیال معمار: شاید برای کسانی که در برهوت جریان‌سازی سینمای ایران به‌دنبال یک جرقه امید می‌گردند، شب‌های روشن به‌عنوان دومین فیلم فرزاد مؤتمن همین جرقه بود، اما حالا می‌توان به یقین گفت که «شب‌های روشن» فقط یک استثنا در کارنامه این فیلمساز است، نه یک نوید برای ظهور یک جریان تازه.
 
بهترین عاشقانه‌های سینمای ایران؛ بی‌عشق هرگز
 
شاید باید خوش ساخت و دیدنی بودن این عاشقانه سینمای ایران را در عوامل دیگری به غیراز کارگردانی جست‌وجو کرد؛ مثلا می‌توان فیلمنامه سعید عقیقی را عامل موفقیت فیلم دانست یا بازی مهدی احمدی و هانیه توسلی را یا اصلا خود داستان داستایوفسکی را، با همه تغییرات ریز و درشتی که در آن صورت گرفته. حتی می‌توان آمیخته بودن فیلم به ادبیات و شعر و شاعری را عامل دیدنی‌شدن شب‌های روشن دانست، عاملی که به رمانتیک‌تر شدن فضای این عاشقانه به‌شدت کمک کرده.
 
شب‌های روشن، سکانس‌های دوست‌داشتنی و به یادماندنی زیاد دارد و تنها بخش باسمه‌ای و سردستی فیلم، سکانس آشنایی مرد و زن قصه است که خب می‌توان از آن گذشت و نادیده گرفت. به هرحال مؤتمن نه در تنها فیلم قبل از شب‌های روشن و نه در ۱۲، ۱۱ فیلمی که بعد از آن ساخت، هیچ‌وقت نتوانست ثابت کند که این فیلم یک استثنا در کارنامه‌اش نبود.

به مدد عشق از گور بیرونت خواهم کشید

 
باغ‌های کندلوس /ایرج کریمی ۱۳۸۳ 
 
مرتضی کاردر:همه فیلم‌های ایرج کریمی حکایت جست‌و‌جو و سفر است و تصادف و عشقی که از دست رفته یا در آستانه زوال است و بیماری و مرگی که شتابان می‌آید و سرنوشت همه چیز را عوض می‌کند. همه فیلم‌های ایرج کریمی کوشش برای همدلی و همزبانی و رسیدن به مفهوم گمشده‌ای است که هر یک از شخصیت‌ها تلقی متفاوتی از آن دارند. همه فیلم‌های ایرج کریمی یک داستان است که او سعی می‌کند به شکل‌های گوناگون تعریف کند، هر بار درونمایه‌ای پررنگ‌تر می‌شود و طرحی نو می‌آید و داستانی تازه صورت می‌بندد، گاهی مرگ، گاهی عشق، گاهی جست‌و‌جو، گاهی کوشش برای رسیدن به مفهوم نامعلوم.
 
بهترین عاشقانه‌های سینمای ایران؛ بی‌عشق هرگز
 
حتی در خود فیلم‌ها نیز در لحظه‌هایی یکی از آن‌ها غلبه پیدا می‌کند، انگار تکه‌هایی از چند فیلم باشند که به‌صورت موازی تدوین شده‌اند و یک فیلم تازه را سامان داده‌اند؛ داستان‌هایی که انگار هنوز شکل‌نگرفته‌اند، می‌روند و می‌آیند و تعریف می‌شوند و قرار است در ویرایش‌های بعدی کامل‌تر شوند و داستان بزرگ را خلق کنند و فیلم بزرگ را به پرده سینما بیاورند.
 
همه فیلم‌های ایرج کریمی کوشش برای سبکی از داستان‌گویی در سینماست؛ کوشش برای تصویر‌کردن شکلی نو از ادبیات در سینما، تصویر کردن داستان‌هایی بدون فراز و فرود و موقعیت‌هایی که ناگهان شکل می‌گیرند و خیلی روزمره و عادی به‌نظر می‌آیند و قرار است در همین روزمرگی‌های ناگهان درونمایه‌های ازلی ابدی مثل عشق و مرگ و... را به تصویر بکشند. همه فیلم‌های ایرج کریمی... اصلاً مگر ایرج کریمی چند فیلم دارد؟  
 
عشقی که ایرج کریمی می‌کوشد در «باغ‌های کندلوس» جاودانگی‌اش را تصویر کند چه مختصاتی دارد که این‌قدر رشک‌برانگیز و دست‌نیافتنی به‌نظر می‌رسد؟ نما‌های طولانی جست‌و‌جوی بیژن، علی و سعید و بحث‌های طولانی‌شان درباره عشق وقتی در کنار نما‌های زندگی کاوه و آبان قرار می‌گیرد، قرار است چه چیزی را نشان بدهد؟ عشق کاوه و آبان یا سرگشتگی دوستانشان را؟ اصلاً رفقایی که پس از سال‌ها به جست‌و‌جوی آرامگاه‌های کاوه و آبان آمده‌اند، به‌دنبال عشق دست‌نیافتنی این دو می‌گردند یا عشق‌های از‌دست‌رفته خودشان را جست‌و‌جو می‌کنند؟ کاوه و آبان واقعاً این‌قدر عاشقانه هم را دوست داشته‌اند یا عشق آن‌ها ساخته ذهن دوستانشان است؟  
 
جوینده یابنده است و جست‌و‌جو در نهایت به سرانجام می‌رسد، اما انگار سرانجام داستان در این جهان اتفاق نمی‌افتد. تصادفی هولناک درمی‌گیرد و مرگ می‌آید و بیژن و علی، کاوه و آبان را در سوی دیگر ملاقات می‌کنند و سعید که لحظه‌ای به ملاقاتشان نایل می‌شود، می‌ماند که داستان را روایت کند.
 
  همه فیلم‌های ایرج کریمی حکایت جست‌و‌جو و سفر است و تصادف و عشقی از دست رفته. همه فیلم‌های ایرج کریمی جست‌و‌جوی گمشده‌ای است که دور از دست به‌نظر می‌رسد. همه فیلم‌های ایرج کریمی کوشش برای شکلی تازه از داستان گویی در سینماست که... متأسفانه مرگ شتابان از راه می‌رسد و جست‌و‌جو را ناتمام می‌گذارد، درست مثل باغ‌های کندلوس.
 عنوان نوشته سطری از شعر بلند «اسماعیل» سروده رضا براهنی است.
 
همه فیلم‌های ایرج کریمی حکایت جست‌و‌جو و سفر است و تصادف و عشقی از دست رفته. همه فیلم‌های ایرج کریمی جست‌و‌جوی گمشده‌ای است که دور از دست به‌نظر می‌رسد. همه فیلم‌های ایرج کریمی کوشش برای شکلی تازه از داستان گویی در سینماست که... متأسفانه مرگ شتابان از راه می‌رسد و جست‌و‌جو را ناتمام می‌گذارد، درست مثل باغ‌های کندلوس

به وقت گیله‌گل
 
در دنیای تو ساعت چند است؟/صفی یزدانیان۱۳۹۳
 
یاسمن هجری: «در دنیای تو ساعت چند است؟» در ظاهر قصه‌ای آشنا و تکراری دارد. فرهاد (علی مصفا) از نوجوانی عاشق گیله‌گل (لیلا حاتمی) بوده و او فارغ از این عشق دیوانه‌وار و صادقانه، زندگی خودش را داشته است. اما آنچه این ماجرای تکراری را تازه و شنیدنی کرده، نوع نگاه کارگردان به جزئیات این عشق ویرانگر است.
 
بهترین عاشقانه‌های سینمای ایران؛ بی‌عشق هرگز
 
بازگشت گیله‌گل به زادگاهش، شعله عشق را در دل فرهاد مجنون، روشن می‌کند. گیله‌گل، اما هنوز به این ماجرا بی‌اعتناست. صفی یزدانیان در نخستین فیلمش از رشت و معماری آن، از فرهنگی که روزگاری بر مردم منطقه حاکم بوده و از حال و هوای این شهر زیبای بارانی برای غنای داستان عاشقانه‌اش استفاده کرده است. عمارتی که گیله‌گل در آن زندگی می‌کند، کوچه‌ها و محله‌های زیبا و آواز‌هایی که به زبان گیلکی می‌شنویم، بخشی از اتمسفر فیلم است و به آن زیبایی و شکوه می‌دهد.
گیله‌گل هم بخشی از این زیبایی است که البته به فرهاد و کار‌های عجیب و غریبش بی‌توجه است.
 
فرهاد همه توانش را به‌کار می‌گیرد تا برای او جذاب باشد، اما معمولا دسته‌گلی به آب می‌دهد که او را از چشم معشوق می‌اندازد. سکانس پایانی فیلم که یادآور «سوته‌دلان» (علی حاتمی) است، پایانی درست برای این عشق جانسوز است، به‌نظر نمی‌رسد عاشق دلشکسته شانسی برای جلب نظر معشوق داشته باشد، اما گیله‌گل در آخرین لحظات زندگی فرهاد متوجه او می‌شود. وقتی فرهاد پس از آن‌همه تلاش، تسلیم مرگ می‌شود، گیله‌گل از سر ترحم یا مهر، او را نگاه می‌کند. شاید عشق، همین لحظه کوتاه و شکننده است...

عاشقانه، به رنگ جنون
 
رگ خواب / حمید‌نعمت‌ا... ۱۳۹۵
 
محدثه واعظی‌پور:  آنچه در «رگ خواب» تازه و خیره‌کننده است، نمایشی است که فیلم از احوال و روحیه مینا (لیلا حاتمی) در یک رابطه عاشقانه به نمایش می‌گذارد. همین ویژگی نقطه‌ای است که مخالفان و موافقان فیلم بر سر آن بحث می‌کنند. مخالفان، فیلم را ضد‌زن می‌دانند و معتقدند نعمت‌الله با نمایش شخصیت مینا، زنان را موجوداتی مفلوک نشان داده، اما دوستداران فیلم، در این رابطه عاشقانه که یک سوی آن نیاز مینا و سوی دیگر آن منفعت‌طلبی کامران (کورش تهامی) است، واقعیت روابط امروز را می‌بینند.
 
بهترین عاشقانه‌های سینمای ایران؛ بی‌عشق هرگز
 
فیلم، عاشقانه‌ای است مربوط به روزگار خود؛ همانطور که «هامون» محصول زمانه‌ای است که تکرار نمی‌شود. مینا، شکار شکارچی جذابی می‌شود که نمی‌خواهد به عشق تن بدهد. خودویرانگری مینا، اتفاقی است که بسیاری از زنان در چنین موقعیت‌هایی گرفتارش می‌شوند. بسیاری از آنها، چون او آواره یا کارتن‌خواب نمی‌شوند، اما همچون مینا تا مرز فروپاشی پیش می‌روند. فیلم انرژی‌اش را از دو بازی خوب می‌گیرد.
 
کورش تهامی بهترین بازی سال‌های فعالیتش را دارد، در نقش بدمنی جذاب که در سکانس درگیری با مینا در رستوران، ضعیف و حقیر به‌نظر می‌رسد و لیلا حاتمی که معصومیت، سادگی و زیبایی شکننده را نمایش می‌دهد. فیلم پر از سکانس‌های به یادماندنی است. ازجمله سکانسی که مینا در تنهایی به عکس کامران در گوشی‌اش نگاه می‌کند و آرام‌آرام عاشق مردی می‌شود که برای رفتن، آمده است.


کشف اغذیه فروشی دو هزار ساله در رم باستان

 مسئولان کاوش در ویرانه‌های شهر پمپئی اعلام کردند که نوعی پیشخوان اغذیه‌فروشی خیابانی را در شهر رم باستان کشف کرده‌اند که در وضعیت مناسبی قرار دارد و با طرح‌های رنگی تزئین شده است. این پیشخوان در محوطه پارک باستان‌شناسی رجیوی ۵ کشف شد جایی که هنوز عموم مردم اجازه بازدید از آن را ندارند، شهر پمپئی در ایتالیا در سال ۷۹ میلادی با همه ساکنانش در زیر خاکستر آتشفشان کوه وزوویوس دفن شد.

کشف اغذیه فروشی دو هزار ساله در رم باستان

کشف اغذیه فروشی دو هزار ساله در رم باستان

کشف اغذیه فروشی دو هزار ساله در رم باستان

کشف اغذیه فروشی دو هزار ساله در رم باستان

کشف اغذیه فروشی دو هزار ساله در رم باستان

کشف اغذیه فروشی دو هزار ساله در رم باستان

کشف اغذیه فروشی دو هزار ساله در رم باستان

کشف اغذیه فروشی دو هزار ساله در رم باستان

کشف اغذیه فروشی دو هزار ساله در رم باستان

کشف اغذیه فروشی دو هزار ساله در رم باستان

کشف اغذیه فروشی دو هزار ساله در رم باستان

کشف اغذیه فروشی دو هزار ساله در رم باستان

کشف اغذیه فروشی دو هزار ساله در رم باستان

کشف اغذیه فروشی دو هزار ساله در رم باستان

+ نوشته شده در دو شنبه 8 دی 1399برچسب:کشف اغذیه فروشی دو هزار ساله در رم باستان, ساعت 18:0 توسط آزاده یاسینی


رد برف زمستان روی شاهکار‌های نقاشی

 با فرا رسیدن زمستان و بارش برف، شهر‌ها و مناظر طبیعی چهره‌ای جدید به خود می‌گیرند و سفیدپوش می‌شوند. هنرمندان بسیاری در دوره‌های مختلف فرا رسیدن زمستان و بارش برف را به عنوان سوژه‌های تابلو‌های نقاشی انتخاب کرده‌اند.

سفیدپوش شدن شهر‌ها و مناظر طبیعی همواره از جمله موضوعات محبوب نقاشان نامدار دوره‌های مختلف تاریخ بوده و پای این سوژه حتی به کومه‌های علف مشهور مونه و منظره‌های انتزاعی ماله‌ویچ هم رسیده است.

در ادامه مجموعه‌ای از تابلو‌های نقاشی زمستانی را مشاهده می‌کنید که توسط هنرمندان پرآوازه تاریخ خلق شده‌اند:

اسکیت باز‌ها در پارک بولوین؛ اثر پیر اگوست رنوآر ۱۸۶۸

رد برف زمستان روی شاهکار‌های نقاشی


کومه علف خشک، منظره برفی، صبح؛ اثر کلود مونه ۱۸۹۰-۱۸۹۱

رد برف زمستان روی شاهکار‌های نقاشی


منظره برفی در ارژانتوی؛ اثر کلود مونه ۱۸۷۵

رد برف زمستان روی شاهکار‌های نقاشی


لورر پوشیده شده از برف؛ اثر کامیل پیسارو ۱۹۰۲

رد برف زمستان روی شاهکار‌های نقاشی


برف تازه در خیابان؛ اثر اداوارد مونک ۱۹۰۶

رد برف زمستان روی شاهکار‌های نقاشی


صبح روز بعد از کولاک در دهکده؛ اثر کازیمیر ماله‌ویچ ۱۹۱۲

رد برف زمستان روی شاهکار‌های نقاشی


آب شدن برف‌ها در ورمینگفورد؛ اثر جان نش ۱۹۶۲

رد برف زمستان روی شاهکار‌های نقاشی

+ نوشته شده در یک شنبه 7 دی 1399برچسب:رد برف زمستان روی شاهکار‌های نقاشی, ساعت 15:16 توسط آزاده یاسینی


وقتی مردان پشت دوربین هم بازیگر می‌شوند!

 بعضی از بازیگران پس از مدتی فعالیت در عرصه بازیگری، تصمیم می‌گیرند فیلم یا سریال خود را بسازند و کارگردانی را تجربه کنند، اما کمتر اتفاق افتاده است که فیلم سازی که به عنوان کارگردان و نه بازیگر، شناخته می‌شود، به عنوان بازیگر جلوی دوربین یک اثر برود یا در عرصه بازیگری ماندگار شود. فیلم سازان انگشت‌شماری هستند که به عنوان بازیگر، جلوی دوربین دیده شده‌اند. به بهانه حضور کیومرث پوراحمد در سریال «جمشیدیه»، در ادامه به کارگردان‌هایی پرداختیم که در زمینه بازیگری یک یا چند تجربه دارند.

 
بهمن فرمان‌آرا
 
یکی از کارگردان‌هایی که نسبت به دیگر فیلم سازان تجربه‌های بیشتری در زمینه بازیگری دارد، بهمن فرمان‌آراست. این کارگردان تا به حال دو بار در ساخته‌های خودش به نام «بوی کافور، عطر یاس» و «حکایت دریا» ایفای نقش کرده است. طبق گفته فرمان‌آرا، عباس کیارستمی به او توصیه می‌کرده در فیلم‌های خودش بازی کند. او سال ۷۸ با فیلم «بوی کافور، عطر یاس» برای اولین بار بازیگری را تجربه کرد و ۱۵ سال بعد برای بازی در نمایش «مردی برای تمام فصول» به کارگردانی خودش، روی صحنه تئاتر رفت.
 
نقش‌آفرینی های مردان پشت دوربین
 
فرمان‌آرا سال ۹۵ در آخرین فیلمی که ساخته یعنی «حکایت دریا» هم نقش اصلی فیلم را بازی کرد. این فیلم به تازگی پس از چهار سال در سینمای آنلاین اکران و در نمایش خانگی توزیع شد. تازه‌ترین تجربه بازیگری فرمان‌آرا مربوط به فیلم «مجبوریم» اثر رضا درمیشیان است که سال ۹۷ ساخته شد و هنوز به اکران نرسیده است. سال‌ها فیلم سازی برای این کارگردان و فیلم نامه‌نویس جوایز و افتخاراتی به همراه داشته است.

ابراهیم حاتمی‌کیا
 
ابراهیم حاتمی‌کیا جزو کارگردانانی است که تنها در یک فیلم سینمایی به عنوان بازیگر حضور پیدا کرده است. او سال ۹۰ در فیلم «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» اثر روح‌ا... حجازی بازی کرد. حاتمی‌کیا در این فیلم نقش مردی ثروتمند را بر عهده داشت که کارمندش با بازی حمید فرخ‌نژاد تصور می‌کرد او از همکاری با همسرش نیت خوبی ندارد و به آن‌ها شک کرده بود. مخاطبان از ابراهیم حاتمی‌کیا به عنوان کارگردان آثار دفاع مقدسی پیش‌زمینه خاصی در ذهن دارند.
 
نقش‌آفرینی های مردان پشت دوربین
 
علاوه بر این او در این فیلم گریم متفاوتی نسبت به ظاهر همیشگی و واقعی خودش نداشت، بنابراین حضور او در چنین نقشی در فیلم «زندگی خصوصی...» باورپذیر نبود و بازی خودش هم قابل قبول نبود، بنابراین بازی در این اثر، هیچ آورده‌ای برای او نداشت. شاید به دلیل موفقیت‌آمیز نبودن این تجربه بود که این کارگردان تصمیم گرفت، فیلم «زندگی خصوصی...» اولین و آخرین فیلمی باشد که در آن به عنوان بازیگر حضور پیدا کرده است و فعالیتش را صرفا در حوزه فیلم سازی ادامه دهد.

مانی حقیقی
 
از میان شش کارگردانی که در این مطلب نام‌شان را آورده‌ایم، تنها مانی حقیقی است که در کنار کارگردانی و حتی جدی‌تر از آن، بازیگری را ادامه داده و اکنون علاوه بر کارگردان به عنوان بازیگر هم شناخته می‌شود. مانی حقیقی فرزند نعمت حقیقی فیلم بردار معروف سینما، از سال ۸۱ تا امروز فیلم‌های مختلفی ساخته و در تازه‌ترین فعالیت خود به عنوان کارگردان نیز قصد دارد «تفریق» را با بازی نوید محمدزاده و پریناز ایزدیار جلوی دوربین ببرد.
 
نقش‌آفرینی های مردان پشت دوربین
 
حقیقی با بازی در فیلم «درباره الی» در عرصه بازیگری به شهرت رسید و پس از آن در چند فیلم دیگر و به ویژه آثار کمدی مانند «ورود آقایان ممنوع»، «پنجاه کیلو آلبالو» و «چشم و گوش بسته» بازی کرد. «کشتارگاه» و «دوزیست» آخرین آثار او در مقام بازیگر هستند که این کارگردان در هردوی آن‌ها نقش یک شخصیت منفی و خلافکار را بازی کرده است. او در شانزدهمین دوره جشن سینمای ایران، برای بازی در یکی از ساخته‌های خودش یعنی «پذیرایی ساده» نامزد دریافت بهترین بازیگر نقش اصلی مرد شد.

علیرضا داوودنژاد
 
یکی دیگر از کارگردانان پیش کسوت که بازیگری را تجربه کرده، علیرضا داوودنژاد است. این کارگردان که سابقه فیلم سازی‌اش به قبل از انقلاب می‌رسد، سال گذشته برای بازی در فیلم «شنای پروانه» به کارگردانی محمد کارت جلوی دوربین رفت و حضور کوتاهی در این اثر داشت. داوودنژاد طبق گفته خودش پیش از «شنای پروانه» پیشنهاد‌هایی برای بازی داشته، اما علاقه‌مند نبودن او به این حوزه باعث شده که به استثنای فیلم محمد کارت به هیچ کدام از پیشنهاد‌ها پاسخ مثبت ندهد.
 
نقش‌آفرینی های مردان پشت دوربین
 
سابقه محمد کارت و نقش او در فیلم باعث شده که بین این فیلم و بقیه آثار تفاوتی قائل شود. علیرضا داوودنژاد در این فیلم نقش پدر سالمندی را بازی می‌کند که اتفاق مهمی در زندگی دختر و دامادش باعث می‌شود، در موقعیتی خاصی برای یک تصمیم سخت قرار بگیرد. این کارگردان یکی از انتخاب‌های خوب محمد کارت در «شنای پروانه» است. هر چند که داوودنژاد نقش کوتاهی در فیلم دارد، اما در همان حضور کوتاه خود، به خوبی نقش این پدر پیر و داغ‌دیده را ایفا کرده است.

محمدحسین لطیفی
 
معدود تجربه‌های محمدحسین لطیفی در عرصه بازیگری و اجرای برنامه «هفت»، می‌گوید که او به فعالیت‌هایی غیر از کارگردانی هم نسبتاً علاقه‌مند است. این کارگردان اولین بار قرار بود با سریال «نردبام آسمان» و کاراکتر «تیمور لنگ» به عنوان بازیگر دیده شود، اما حذف بخش‌های مربوط به این کاراکتر باعث شد اولین تجربه بازیگری این کارگردان با سریال اینترنتی «پیکسل» رقم بخورد. او سال ۹۵ در این سریال به کارگردانی محمود معظمی و خودش بازی کرد و در این سریال نقشی مشابه خود واقعی‌اش یعنی نقش یک کارگردان را ایفا کرد.
 
نقش‌آفرینی های مردان پشت دوربین
 
لطیفی که سابقه دوستی و همکاری با حامد عنقا را دارد، در سریال «آقازاده» به نویسندگی او و کارگردانی بهرنگ توفیقی ایفای نقش کرده و اکنون با این مجموعه در نمایش خانگی دیده می‌شود. لطیفی در این سریال نقش شخصیتی را بازی کرده که در دستگاه قضایی مقامی دارد و بازی متوسط و قابل قبولی در این مجموعه داشته است. هرچند که «پیکسل» چندان دیده نشد و موفق نبود، اما «آقازاده» تجربه متفاوتی برای این کارگردان است.

کیومرث پوراحمد
 
کیومرث پوراحمد فعالیت هنری خود را با دستیاری کارگردان در سال ۱۳۵۳ و در مجموعه تلویزیونی «آتش بدون دود» به کارگردانی نادر ابراهیمی آغاز کرد. او با ژانر کودک وارد شد و با نویسندگی فیلمنامه «قصه خیابان دراز» به کارگردانی محسن تقوایی آن را تجربه کرد. مجموعه تلویزیونی قصه‌های مجید، پوراحمد را به شهرت رساند.  
 
نقش‌آفرینی های مردان پشت دوربین
 
اولین تجربه بازی کیومرث پوراحمد کارگردان نام آشنای سینمای ایران، در فیلم «جمشیدیه» در نقش پدر امیر با بازی حامد کمیلی است. «جمشیدیه» دومین ساخته یلدا جبلی پس از فیلم «داره صبح میشه» است. جبلی این فیلم را با همکاری فردین خلعتبری نوشته است. «جمشیدیه» فیلمی درباره امنیت روانی در جامعه و با محوریت آسیب‌های زنان از خشونت‌های رایج است. بازی پوراحمد در این فیلم مصنوعی است و گاه در برخی صحنه‌ها تماشاگر را به خنده وا می‌دارد.  


خلق آثار هنری با محتویات یخچال

 جکی گوردون، هنرمند اهل گلاسکو، دوران قرنطینه را فرصتی برشمرد تا مهارت‌های عکاسی از صحنه‌های مینیاتوری خود را تقویت کند.

سوژه‌های عکاسی مورد علاقه این هنرمند ۶۳ ساله در فضای باز، مناظر طبیعی و حیوانات بودند، اما بعد از همه‌گیری ویروس کرونا و محدودیت‌های ناشی از جلوگیری از شیوع این ویروس، سوژه عکاسی او محدود به اولی، سگش شد تا اینکه تصمیم گرفت عکاسی از نمای نزدیک از چیز‌های کوچک را شروع کند.

او در توضیح اینکه چطور ایده عکاسی از محتویات یخچال به سرش زد، در صفحه اینستاگرام بی‌بی‌سی می‌گوید: حوصله‌ام خیلی سریع از عکس گرفتن از چیز‌های واضح مثل گل سر رفت و شروع به گرفتن عکس از آدمک‌های مینیاتوری لگو کردم. اما بعد دلم می‌خواست بیشتر صحنه‌های شبیه به زندگی واقعی و همچنین شگفت‌آور.

جکی می‌گوید برخی از صحنه‌های بیان‌گر دلتنگی او برای فعالیت‌هایی مثل سفر‌های دور دنیا و پیاده‌روی‌های طولانی در ساحل است که به دلیل همه‌گیری کرونا متوقف شده‌اند.

سرگرمی

سرگرمی

سرگرمی

سرگرمی

سرگرمی

سرگرمی

سرگرمی

سرگرمی

سرگرمی

بی بی سی

+ نوشته شده در شنبه 6 دی 1399برچسب:خلق آثار هنری با محتویات یخچال, ساعت 16:4 توسط آزاده یاسینی


اختلاف تصاویر را پیدا کنید

 شما می‌توانید چند تفاوت بین این ۲ تصویر مشابه پیدا کنید؟ با این تمرین می‌توانید آلزایمر را از خود دور کنید. این بازی همچنین ورزشی برای ذهن شماست تا در کار‌های روزمره تمرکز بیشتری داشته باشید. لذت این بازی زمانی بیشتر می‌شود که آن را در کنار خانواده و با مشارکت آن‌ها انجام دهید.

اختلاف تصاویر را پیدا کنید

پاسخ معما

چند تفاوت پیدا کردید؟ پاسخ‌هایتان را با عکس زیر مقایسه کنید.

اختلاف تصاویر را پیدا کنید

+ نوشته شده در شنبه 6 دی 1399برچسب:اختلاف تصاویر را پیدا کنید,هوش,سرگرمی,چشم,بینایی, ساعت 15:58 توسط آزاده یاسینی


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی

 در این مطلب، عکس‌هایی جالب از عجیب‌ترین ابزارهای جاسوسی که تابه‌حال در تاریخ استفاده شده است را تماشا کنید.

تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی
کفش جاسوسی در سال ۱۹۵۰ میلادی


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی

وسط گل حک شده در کناره این کیف دستی، عدسی یک دوربین‌مخفی کوچک قرار دارد


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی

دوربین‌مخفی در کیف دستی زنانه متعلق به سرویس امنیتی آلمان


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی

شیشه شیر کودکی که شلیک می‌کند


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی
سلاحی به شکل ساعت مچی


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی
تیراندازی با قلم


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی
وسایل مورد نیاز یک مامور "کا گ ب" در سال ۱۹۷۰


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی
کیف گریم


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی

استراق سمع با ساعت


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی
کلت کوچک زنانه


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی

این زیردریایی یک‌نفره را می‌توان تا کرد


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی
کالاشنیکف طلایی


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی
چاقو یا بادام‌زمینی؟


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی
دوربین مخفی در سنجاق سینه


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی
سلاحی متصل به دکمه سردست آستین


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی
شلیک با کلید


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی
سلاح به شکل مته برقی


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی
دستگاهی قدیمی برای رمزگذاری و رمزگشایی نوشته‌ها

منبع: دویچه وله

+ نوشته شده در جمعه 5 دی 1399برچسب:تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی, ساعت 13:57 توسط آزاده یاسینی


این کجا و آن کجا! (۴)

 در این مطلب مجموعه‌ای از عکس‌های جالب و قابل تامل، که مفهوم واقعی تفاوت هستند را تماشا کنید. به امید روزی که جهان در آرامش باشد.

این کجا و آن کجا! (۴)

این کجا و آن کجا! (۴)

این کجا و آن کجا! (۴)

این کجا و آن کجا! (۴)

این کجا و آن کجا! (۴)

این کجا و آن کجا! (۴)

این کجا و آن کجا! (۴)

این کجا و آن کجا! (۴)

این کجا و آن کجا! (۴)

این کجا و آن کجا! (۴)

منبع: ugurgallen

+ نوشته شده در جمعه 5 دی 1399برچسب:عکس,جنگ,شادی, ساعت 13:56 توسط آزاده یاسینی


علیِ دایره مینا؛ راه و رسمِ نون تو خون

 «دایره مینا» پنجمین فیلم داریوش مهرجویی، نخستین تجربه رنگی و دومین همکاری مشترک او و ساعدی در سال ۱۳۵۳ ساخته شد. فیلم‌نامه «دایره مینا» اقتباسی از داستان «آشغالدونی» از مجموعه داستان‌های گور و گهواره است. فیلم به مدت سه سال توقیف بود و سرانجام در ۱۳۵۶ پروانه نمایش گرفت اکران عمومی آن در ۲۳ فروردین ۱۳۵۷ آغاز شد.

 
دایره مینا
 
پسر جوانی با خانواده‌اش در محله‌های حاشیه‌نشین تهران زندگی می‌کند پدر بیمارش، را برای معالجه به بیمارستان بزرگی می‌برد، نمی‌تواند پدرش را بستری کند و در پیاده‌رو کنار نرده‌های بیمارستان چند روزی را سپری می‌کنند تا این که  شخصی به نام سامری در عوض خون فروشی به آن‌ها پول می‌دهد و این ورود پسر جوان به چرخه سیاهی است.. فیلم در جشنواره پاریس در ۱۹۷۷ (پاییز ۱۳۵۶) و سپس برلین به نمایش درآمد و جوایزی نیز از این دو جشنواره دریافت کرد.
 
دایره مینا
 
در نشستی در اردیبهشت سال ۹۵ که پس از نمایش «دایره مینا» برگزار شد، داریوش مهرجویی در سخنانی گفت: «ابتدا می‌خواستم مستندی در مورد مسائل و مشکلات انتقال و اهدای خون در آن سال بسازم. در این مورد با مرحوم غلامحسین ساعدی صحبت کردم که او گفت؛ داستانی کوتاه با عنوان «آشغالدونی» دارد که در یک بیمارستان روایت می‌شود و می‌تواند فیلمنامه فیلم من شود. ما پنج ماه روی سناریوی این فیلم بحث و گفتگو کردیم.
 
نکاتی در فیلم هست که در داستان ساعدی نبود و من آن را از افراد واقعی مانند دکتر علا الهام گرفتم. زمانی که فیلم ساخته شد، با وجود اینکه تهیه‌کنندگان فیلم نیز همگی از داماد‌های شاه بودند، سه سال توقیف بود، اما در نهایت پس از سه سال در آستانه انقلاب به نمایش درآمد و همانند امروز که در بحث آلودگی هوا اطلاع‌رسانی می‌شود آن زمان در باب مشکلات انتقال خون، آگاهی مردم را بالا برد.
 
دایره مینا
 
پس از توقیف این فیلم، فرح پهلوی این فیلم برای شاه نشان داده و شاه در میانه تماشای فیلم با خشم برخواسته و اتاق سینما را ترک گفت و به زبانی بلند و پر اعتراض ادعا کرد که این به اصلاح روشنفکران ـ یا آنچنان که رسم مالوف شوخی هایش با علم بود، این اَن تلکتوئل‌ها ـ چرا همیشه به جنبه های تیره هستی دلبسته اند و تنها سیاهی های جامعه را نشان می دهند؟
 
دایره مینا
 
عزت‌الله انتظامی، علی نصیریان، سعید کنگرانی، فروزان، مرضیه برومند، ایرج راد، اسماعیل شنگله در این فیلم سینمایی مقابل دوربین هوشنگ بهارلو بازی کردند. مهرجویی برای ساخت این فیلم از معتادان واقعی بهره برد و آن‌ها را کنار بازیگران خود جلوی دوربین نشاند. تصاویر دلخراشی که او در لحظه‌های گرفتن خون از این اشخاص ثبت کرده، آن‌قدر تاثیرگذار از کار درآمد که به هیچ‌وجه نمی‌شد آن را نادیده گرفت.  
 
«دایره مینا» با تأخیری چندساله پس از نمایش سریال تلویزیونی پربیننده «دایی‌جان ناپلئون» و نقش محوری سعید کنگرانی در آن و همچنین فروش خیره‌کننده و رکوردگذار «در امتداد شب» در تاریخ سینمای ایران به عنوان پرفروش‌ترین محصول سینمایی کشور در سال ۱۳۵۷ به نمایش درمی‌آید. حضور فروزان چه از نظر منتقدین که انتظار نداشتند بازیگری از سینمای تجاری و موسوم به فیلم‌فارسی در فیلم روشن‌فکرانه‌ای از مهرجویی بازی کند و چه از نظر عموم مردم جالب و خبرساز بود.  
 
دایره مینا
 
محسن ظهوری در عصر ایران نوشت: مهرجویی دوربین خود را به مراکزی برد که معتادان و نیازمندان در ازای دریافت پول، خون می‌دادند. در آن سال‌ها خون در بیمارستان‌های کشور به این صورت تأمین می‌شد؛ هر مرکز درمانی مجبور بود برای به دست آوردن خون مورد نیاز خود، با افرادی قرارداد ببندد که مسئول جمع‌آوری خون بودند. یکی از مهم‌ترین مراکز جمع‌آوری خون هم بیمارستان هزارتختخوابی تهران بود که حالا آن را با نام بیمارستان امام‌خمینی می‌شناسیم. «دایره مینا» پشت پرده همین خون‌فروش‌ها را به نمایش گذاشت و به سرعت هم توقیف شد.
 
دایره مینا
 
وزارت فرهنگ و هنر مانع از نمایش آن شد و رئیس نظام پزشکی کشور هم با پخش آن مخالف بود. اما این فیلم را نمی‌شد نادیده گرفت؛ به خصوص وقتی کسی، چون «فریدون علاء» پشت آن ایستاده باشد؛ کسی که با مدرک دکترای پزشکی از دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند، ۹ سال قبل از ساخت فیلم به ایران آمده و مصمم بود تا سازمانی مدرن و منظم برای دریافت، انتقال و پالایش خون در ایران درست کند. او سه سال قبل از ساخت این فیلم، ایده ایجاد سازمانی برای انتقال خون را مطرح کرده و موفق شده بود سال ۱۳۵۱ نام این سازمان را به ثبت برساند، اما هنوز برای تاسیس این سازمان مشکلات زیادی پیش رویش بود
 
سال ۱۳۵۳، فیلم «دایره مینا» ضربه آخر را زد. این فیلم، صریح و بی‌پرده خون‌فروشی را هدف قرار داد و گرچه در کش و قوس مخالفان و موافقان، حدود سه سال در محاق ماند، اما تأثیر خود را بر ساختار نظام پزشکی ایران گذاشت.
 
دایره مینا
 
««دایره مینا» تاول چرکین و دردناکی است که با نیشتر واقع‌نگری غلامحسین ساعدی نویسندهٔ اصل داستان و سناریو و هوشیاری و آگاهی داریوش مهرجویی -به عنوان سازندهٔ فیلم- می‌ترکد و عفونت آن نفس کشیدن را مشکل می‌سازد.» (محسن سیف. دایرهٔ مینا، برش واقعی از زوایای اجتماع. هفته‌نامه سینما، دورهٔ جدید، شمارهٔ ۲۳۰ و ۲۳۱، نهم و شانزدهم اردیبهشت ۱۳۵۷.)
 
دایره مینا
 
از لحظه آغاز فیلم که دوربین مهرجویی با یک حرکت انتخابی، علی و پدر بیمارش را برمی‌گزیند تا زندگی‌شان را در حوزه شرایطی خاص، بررسی کند، ما علت و معلول را در کنار هم می‌بینیم و تحول علی، پدرش و دیگر آدم‌هایی را که ما در رابطه با آن‌ها قرار می‌گیرند، پی می‌گیریم. دنیای بسته و معصومانه علی-مخصوصا- در رویارویی با دنیای سوداگر واسطه‌های خون به‌تدریج دگرگون می‌شود و در نهایت، از علی که خود «شکار» بوده است، یک شکارچی ساخته می‌شود. این شکارچی تازه اما، خود در یک تحلیل نهایی، همچنان یک شکار باقی می‌ماند و به‌رغم آن نگاه گستاخ و بی‌شرمانه علی در پایان فیلم، برای من که مخاطب فیلم هستم، روشن است که او هنوز شکار باقی مانده است. (هوشنگ حسامی، جوانان رستاخیز، سوم آذر ۱۳۵۶).
+ نوشته شده در جمعه 5 دی 1399برچسب:علیِ دایره مینا؛ راه و رسمِ نون تو خون, ساعت 13:54 توسط آزاده یاسینی


مطالب ادبی

نابینا غصه نخور !
در دنیا چیز قشنگی برای دیدن وجود ندارد...
ما هم که میبینیم خود را به کوری زده ایم باور کن ...!
ماهی ها گریه شان دیده نمی شود ...
گرگ ها خوابیدنشان ...
عقاب ها سقوطشان ..

و

انسانها درونشان....!



"صادق هدایت"

+ نوشته شده در پنج شنبه 4 دی 1399برچسب:مطالب ادبی,صادق هدایت, ساعت 14:18 توسط آزاده یاسینی


سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم (۱۵)

 در این‌جا تصاویر از تاریخ نه چندان دور این سرزمین گذاشته‌ایم، نگاه به عقب شاید کمکِ آینده باشد.

ساختمانی در دهه سی

سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم (۱۵)


تهران، میدان توپخانه سال: ۱۳۱۰

سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم (۱۵)


بالای ساختمان پلاسکو، چهار راه استانبول: ۱۳۴۱

سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم (۱۵)


میدان فردوسی در ابتدای دهه چهل، عکس از سورنسن کلارنس

سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم (۱۵)


عکس سال پنجاه‌وچهار در تهران گرفته شده، چهل‌وپنج‌سال قبل توسط جک گاروفالو

سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم (۱۵)


تهران، سال چهل‌ویک، عکس از مورتون عکاس آمریکایی‌

پ. ن: این تصویر یک خانواده آمریکایی مقیم تهران در آن سال است. دو کودک خانواده جنی و ویلی و دایه ایرانی‌شان کبری مشغول فرش شستن هستند و مادرشان نیز ناظر است.

سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم (۱۵)


میدان ولیعصر در نیمه دهه پنجاه شمسی، عکس از برونو باربی عکاس فرانسوی

سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم (۱۵)


سینمایی در آبادان، در سال سی‌وهفت. شصت‌ودوسال قبل

سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم (۱۵)


یک پارک در تهران سال پنجاه‌وپنج، چهل‌وچهارسال قبل، عکس از برونو باربی عکاس فرانسوی برای آژانس عکس مگنوم

سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم (۱۵)


کریسمس در مدرسه دخترانه آشوریان تهران، بیست‌ویک سال قبل، دوم دی‌ماه هفتادوهشت، عکس از عطا طاهرکناره

سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم (۱۵)

منابع: صفحه اینستاگرام علی ملیحی و علیرضا محمودی

+ نوشته شده در پنج شنبه 4 دی 1399برچسب:سیاه و سفید؛ تصاویری بکر از ایرانِ قدیم, ساعت 13:25 توسط آزاده یاسینی


با پیشرفته‌ترین ربات‌های جهان آشنا شوید

 در عصر مدرن، فناوری رباتیک برخی از بالاترین سطوح مهندسی و نبوغ انسانی را شکل داده است. حاصل این سطح از نبوغ انسانی یعنی ربات‌ها، سریع‌تر از آنچه انتظار داریم، درحال پیشرفت است و احتمالا خیلی زود به جزئی مهم در زندگی ما تبدیل خواهد شد.

با پیشرفته‌ترین و پرقدرت‌ترین ربات‌های جهان آشنا شوید

سه سال پیش بود که ایلان ماسک، مدیرعامل شرکت‌های تسلا و اسپیس ایکس در حساب توییتری خود نوشت تا چند سال دیگر، ربات‌ها به قدری سریع حرکت خواهند کرد که برای دیدن‌شان فقط به یک بارقه نور نیاز خواهیم داشت. به باور ایلان ماسک، روزگار ربات‌هایی که با سرعت نور حرکت می‌کنند، چندان دور نیست. کارشناسان دیگری نیز پیش‌بینی می‌کنند که بشر تا سال ۱۴۰۹ شمسی/ ۲۰۳۰ میلادی، به گونه‌ای هیبریدی از ربات و انسان تبدیل خواهد شد.

باوجود این‌که هشدار‌هایی از این دست کاملا قابل تامل هستند، اما ربات‌ها در طیف گسترده‌ای از صنایع و همین‌طور در منازل به میزان زیادی مفید واقع شده‌اند. در حال حاضر ربات‌ها در بسیاری از زمینه‌ها مانند رشته‌های پزشکی، کشاورزی، مراقبت از بیماران در منزل و اکتشافات فضایی نقش مهمی دارند و حتی در همه‌گیری کنونی به ما کمک کرده‌اند. برای مثال، بیمارستانی در ووهان چین از ربات‌های انسان‌نما برای ضدعفونی کردن، اندازه‌گیری دما، تحویل غذا و دارو و سرگرم کردن کادر پزشکی و بیماران استفاده کرده است.

اما ربات‌ها همچنان پیشرفته‌تر می‌شوند. در طول چند سال گذشته ما شاهد ظهور ماشین‌هایی بوده‌ایم که می‌توانستند مانند ما حرکت و حتی مانند ما صحبت کنند. فرآیند‌های پیچیده ساخت ربات‌ها، پیشرفت و قدرت‌گیری روزافزون هوش مصنوعی، دروازه‌های عصر جدیدی را در این زمینه گشوده و ربات‌هایی که ما امروز شاهد آن‌ها هستیم، بسیار فراتر از اجدادشان که بی‌حرکت بودند و فقط می‌توانستند روی انجام یک کار متمرکز شوند، عمل می‌کنند. در ادامه شما را با برخی از پیشرفته‌ترین ربات‌های موجود در بازار آشنا می‌کنیم.

ربات انسان‌نمای سی‌بی ۲

با پیشرفته‌ترین و پرقدرت‌ترین ربات‌های جهان آشنا شوید

این ربات انسان‌نما که چهره‌ای شبیه کودکان دارد، در سال ۱۳۸۶/ ۲۰۰۷ در دانشگاه اوزاکای ژاپن به منظور مطالعه درمورد چگونگی توسعه عصب‌ها در کودکان ساخته شد. ربات انسان‌نمای سی‌بی ۲ (CB۲) که از توانایی‌های جسمی و روحی کودک دو ساله تقلید می‌کند، دارای چندصد حسگر لمسی در زیر پوست سیلیکونی خود و یک دوربین پشت چشمانش است. این ربات با استفاده از فناوری تشخیص چهره، احساسات و واکنش‌های فیزیکی مخاطب را تشخیص داده و به محققان در درک بهتر نحوه رشد شناختی در انسان کمک می‌کند.

حسگر‌های لمسی تعبیه‌شده در زیر پوست پلاستیکی سی‌بی ۲ به آن اجازه می‌دهد به نوازش‌ها و تعامل‌هایی مانند در آغوش گرفته شدن واکنش نشان بدهد. همچنین طیفی از حرکات مانند آویزان کردن پاها، هنگام نشستن روی صندلی و حرکت دادن شانه‌ها، هنگام تقلید از حرکت تنفس از توانایی‌های دیگر این ربات است. محققانی که روی این پروژه کار کرده‌اند، می‌گویند یکی از اهداف ساخت این ربات، آموزش زبان انسان به آن است. این محققان معتقدند در آینده، نژادی کاملا جدید از ربات‌های انسان‌نما در کنار انسان‌های واقعی زندگی خواهند کرد.


ربات انسان‌نمای ویومیترا

با پیشرفته‌ترین و پرقدرت‌ترین ربات‌های جهان آشنا شوید

هنگامی که موضوع چالش‌های مربوط به پرواز فضایی مطرح می‌شود، ربات‌ها می‌توانند بهتر از عهده فشار‌های ناشی از ترک جو زمین برآیند درحال حاضر چند کشور در سراسر جهان در حال توسعه ربات‌ها برای اکتشافات فضایی هستند. منطقی است که ربات‌ها بتوانند از پس حضور در محیط‌های سخت فضا برآیند و در طیف وسیعی از ماموریت‌ها مورد استفاده قرار گیرند. از ربات‌های آینده می‌توان برای مطالعه سیاره‌های بالقوه قابل سکونت و حتی ساخت و استقرار پایگاه‌ها، قبل از ورود همتایان انسانی آن‌ها استفاده کرد.

ربات انسان‌نمای ویومیترا که ساخت کشور هند است، توانایی فشردن دکمه‌ها، صحبت کردن با فضانوردان و نظارت بر سیستم‌های فضاپیما را دارد و می‌تواند عملکرد انسان در فضا را به‌دقت شبیه‌سازی کند. کارایی بالای این ربات در شبیه‌سازی می‌تواند چگونگی تاثیر پرواز فضایی را بر بدن انسان نشان دهد. این ربات انسان‌نما، در اواخر سال جاری و یا اوایل سال ۱۴۰۰/ ۲۰۲۱ به فضا پرتاب خواهد شد. البته این ربات تنها رباتی نیست که برای سفر‌های فضایی طراحی شده است. ناسا سال گذشته، رباتی موسوم به آستروبی (Astrobee) را به ایستگاه فضایی بین‌المللی (ISS) فرستاد.


سگ رباتیک اسپات

با پیشرفته‌ترین و پرقدرت‌ترین ربات‌های جهان آشنا شوید

ربات اسپات (SPOT) ساخت شرکت بوستون داینامیکس که به‌تازگی وارد بازار شده و مدتی است مورد توجه عموم قرار گرفته است، رباتی شبیه سگ است. به گفته سازندگان این ربات، سگ رباتیک اسپات طوری طراحی شده که می‌تواند در موقعیت‌ها و مسیر‌های ناهموار تعادل خود را حفظ کرده و با سهولت کم‌نظیری از این مسیر‌ها عبور کند. اسپات می‌تواند از پله‌ها بالا برود یا در میان گل‌ولای به حرکت خود ادامه دهد.

ویژگی‌هایی مانند دید ۳۶۰ درجه، بلند شدن بعد از زمین خوردن، جلوگیری از برخورد با موانع، حمل بار‌های مختلف و برنامه‌ریزی شدن برای انجام ماموریت‌های خودکار از ویژگی‌های دیگر این محصول است. ربات اسپات از زمان معرفی در سال ۱۳۹۴/ ۲۰۱۵ تاکنون دستخوش تغییرات زیادی شده است. از جمله این تغییرات می‌توان به جایگزینی موتور الکتریکی اسپات با یک سیستم هیدرولیک اشاره کرد که امکان استفاده از آن در محیط‌های داخلی را فراهم کرده است.


ربات انسان‌نمای سوفیا

با پیشرفته‌ترین و پرقدرت‌ترین ربات‌های جهان آشنا شوید

سوفیا که می‌توان آن را سلبریتی دنیای ربات‌ها دانست، یک ربات انسان‌نماست که در شرکت هنگ‌کنگی «هانسون رباتیک» طراحی شده است. این ربات که در شکل و شمایل یک بانوی موقر با ابرو‌های کمانی ساخته شده، رباتی اجتماعی است و قرار است به گفته سازندگانش دوست بشر باشد و به تمام فرضیه‌های بد در مورد ربات‌ها پایان دهد. سوفیا با هدف تقلید از رفتار‌های انسان و ایجاد احساس عشق و شفقت در انسان ساخته شده و حتی می‌تواند با استفاده از چهره انسان‌نمای خود، احساساتش را ابراز کند. در ۱۹ مهر ۹۶ سوفیا در مکالمه‌ای کوتاه با معاون دبیرکل سازمان ملل متحد، به این سازمان معرفی شد.


ربات زیردریایی آکوانات

با پیشرفته‌ترین و پرقدرت‌ترین ربات‌های جهان آشنا شوید

این ربات یک تغییرشکل‌دهنده واقعی است که شرکت هوستون مکاترونیکس ساخته است. ربات زیردریایی آکوانات این توانایی منحصر به فرد را دارد که در حالی که زیر آب است، از یک وسیله نقلیه مستقل زیر آبی (AUV) به یک ربات نگهدارنده انسان‌نما (ROV) تبدیل شود. وقتی ربات در حالت AUV قرار دارد، می‌تواند در طول یک ماموریت، ۲۰۰ کیلومتر مسافت را طی کند و کار‌هایی مانند نقشه‌برداری از کف دریا و بازرسی از مناطق وسیع را انجام دهد. در حالت ROV، دو بازوی مکانیکی از بدنه ربات خارج می‌شود و به آن امکان می‌دهد تعمیرات روی سکو‌های نفتی و خطوط لوله را در محیط‌های خطرناکی که به‌راحتی برای انسان قابل دسترسی نیست، انجام دهد.


ربات تی- اچ‌آر ۳

با پیشرفته‌ترین و پرقدرت‌ترین ربات‌های جهان آشنا شوید

تی- اچ‌آر ۳ (۳ T-HR) در سال ۱۳۹۶/ ۲۰۱۷ از سوی شرکت تویوتا معرفی شد. این ربات با استفاده از کنترلگرها، حسگر‌ها و تجهیزات واقعیت مجازی، حرکات مفاصل و اندام‌های انسان را تقلید می‌کند. اگر شما دست‌هایتان را به سمت چپ یا راست حرکت دهید، ربات هم حرکات شما را دنبال خواهد کرد. تی- اچ‌آر ۳ با استفاده از کنترلگر‌های بهتر و حرکات طبیعی‌تر، برای استفاده در المپیک ۱۴۰۰/ ۲۰۲۱ به‌روزرسانی شده است. ربات تی- اچ‌آر ۳ که از قابلیت کنترل از راه دور برخوردار است، می‌تواند به عنوان مراقب بیماران مورد استفاده قرار بگیرد. از این ربات که ۱۵۲ سانتی‌متر ارتفاع و نزدیک به ۷۵ کیلوگرم وزن دارد، در خانه‌ها، مناطق آسیب‌دیده، ساخت‌وساز و حتی فضا استفاده خواهد شد.


ربات انسان‌نمای سورنا ۴

با پیشرفته‌ترین و پرقدرت‌ترین ربات‌های جهان آشنا شوید

محققان دانشگاه تهران در سال‌های اخیر پیشرفت چشمگیری در حوزه رباتیک داشته‌اند. پیشرفت و نوآوری این محققان در ربات انسان‌نمایی به نام سورنا نمود یافته است. سورنا ابتدا یک دهه پیش معرفی شد و در مقایسه با ربات‌هایی که اکنون شاهد آن‌ها هستیم، دارای ویژگی خاصی نبود. اما ربات سورنا ۲ و سورنا ۳ که در سال ۱۳۹۴ معرفی شدند، پیشرفت‌هایی را در زمینه حرکت به نمایش گذاشتند و توانمندی‌های بسیار بیشتری را ارائه کردند.

پس از آن در اوایل سال جاری میلادی محققان دانشگاه تهران ربات ایرانی سورنا ۴ را معرفی کردند که از قابلیت‌های شگفت‌انگیزی برخوردار است. این ربات در مقایسه با نمونه‌های قبلی خود از توانایی‌های بیشتری شامل تقلید از حالات افراد، در دست گرفتن بطری آب و حتی نوشتن نام خود روی تخته برخوردار است. سورنا ۴ که در ابعاد و اندازه انسان بزرگسال طراحی شده، قادر به تشخیص چهره‌ها و اشیا و تشخیص گفتار و ایجاد آن است و حتی می‌تواند با سرعت ۷۰۰ متر در ساعت راه برود.


ربات انسان‌نمای آسیمو

با پیشرفته‌ترین و پرقدرت‌ترین ربات‌های جهان آشنا شوید

ربات آسیمو ساخت شرکت هوندای ژاپن از پیشرفته‌ترین ربات‌های انسان‌نما در جهان است که به‌تازگی بازنشسته شده است. به لطف سیستم پیچیده هوش مصنوعی، این ربات می‌تواند به طور مداوم از محیط خود بیاموزد. این ربات دو پا همچنین می‌تواند در محیط‌های مختلف خود را به حالت ایستاده، ثابت و متحرک نگه دارد. این ربات تقریبا به طور مستقل قادر به یادگیری نحوه راه رفتن در تنظیمات خود است.


ربات سگ آیبو

با پیشرفته‌ترین و پرقدرت‌ترین ربات‌های جهان آشنا شوید

آیبو نام سگی رباتیک با هوش مصنوعی است. این سگ رباتیک جزئی از خانواده حیوانات رباتیک است که در شرکت سونی ژاپن تولید می‌شوند. سگ رباتیک آیبو که طی سال‌های گذشته محبوبیت زیادی پیدا کرده، در واقع ترکیبی از یک حیوان خانگی و اسباب‌بازی است.

اولین نسل آیبو در دهه ۹۰ میلادی به جهانیان معرفی شد. به لطف هوش مصنوعی، از آن زمان تاکنون نسل‌های جدید این سگ بسیار هوشمندتر شده و رفتار و حرکات‌شان به واقعیت نزدیک‌تر شده است. این محصول حالا درست مثل یک سگ خانگی واقعی توانایی شناخت چهره و صدای صاحبش را پیدا کرده و حتی با گذشت زمان رفتارش را با شخصیت و رفتار مالکش سازگار می‌کند. هدف نهایی این است که ما یک سگ ربات با رفتاری غیرقابل تشخیص از یک سگ واقعی داشته باشیم. این هدف ممکن است زودتر از آنچه فکر می‌کنید، تحقق پیدا کند. الگوریتم‌های هوش مصنوعی که سگ‌های رباتیک، هوش خود را از آن دارند، در فضای ابر نگهداری می‌شود. این شرایط امکان یادگیری دسته‌جمعی را به سگ‌ها می‌دهد و این یعنی همه سگ‌ها می‌توانند از یکدیگر یاد بگیرند.


ربات انسان‌نمای دیجیت

با پیشرفته‌ترین و پرقدرت‌ترین ربات‌های جهان آشنا شوید

دیجیت یک ربات انسان‌نمای بدون سر و دست، در ابعاد و اندازه یک انسان است. این ربات که در شرکت «اجیلیتی رباتیکس» آمریکا طراحی شده دو بازو و دو پا دارد و می‌تواند راه برود. پا‌های دیجیت، بدون انگشت و صاف است و زانو‌های آن به سمت عقب هم خم می‌شوند. این ربات از قدرت و دوام کافی برخوردار است و می‌تواند به کمک حسگرهایش، کار‌ها را به صورت خودکار انجام دهد. دیجیت می‌تواند جایگزین ایده‌آلی برای کارگران انسانی باشد و کار‌های پرزحمتی مانند برداشتن جعبه‌هایی به وزن ۱۸ کیلوگرم را انجام دهد. این ویژگی دیجیت باعث شده شرکت فورد موتور آمادگی خود را برای خرید این ربات انسان‌نما اعلام کند.

+ نوشته شده در چهار شنبه 3 دی 1399برچسب:با پیشرفته‌ترین ربات‌های جهان آشنا شوید, ساعت 14:49 توسط آزاده یاسینی


زمستان در سردترین شهر جهان

 بیش از ۲۰۰ هزار نفر ساکن شهر یاکوتسک واقع در شمال شرق سیبری توانسته‌اند خود را با این سرمای استخوان سوز وفق دهند. یاکوتسک با میانگین دمای ماهانه منفی ۳۸.۶ درجه سانتیگراد در ژانویه سردترین دمای زمستان را در میان شهر‌های مختلف جهان دارد. کمترین دمای ثبت شده در یاکوتسک در فوریه ۱۸۹۱ منفی ۶۴.۴ درجه سانتیگراد بود. عکس‌هایی از زمستان در این منطقه را تماشا کنید.

زمستان در سردترین شهر جهان

 

زمستان در سردترین شهر جهان

زمستان در سردترین شهر جهان

زمستان در سردترین شهر جهان

زمستان در سردترین شهر جهان

زمستان در سردترین شهر جهان

زمستان در سردترین شهر جهان

زمستان در سردترین شهر جهان

زمستان در سردترین شهر جهان

زمستان در سردترین شهر جهان

زمستان در سردترین شهر جهان

زمستان در سردترین شهر جهان

زمستان در سردترین شهر جهان

زمستان در سردترین شهر جهان

زمستان در سردترین شهر جهان

+ نوشته شده در سه شنبه 2 دی 1399برچسب:زمستان در سردترین شهر جهان,برف, ساعت 13:34 توسط آزاده یاسینی


ایرانِ دهه ۷۰؛ روز‌های توکیو بدون توقف

 امیر یکی از آن ۸ هزار نفر بود؛ آن هم از میان ۴۰ هزار نفری که پاییز سال ۱۳۷۰ به استادیوم شهید شیرودی آمده بودند تا بخت خود را برای تهیه بلیت سفر به سرزمین آفتاب تابان در قرعه‎‌‎کشی شرکت هواپیمایی ایران ایر بیازمایند. او چند‎‌‎ماه پیش بختش را در قرعه‌کشی هتل استقلال تهران و در بین ۳۲ هزار نفر متقاضی امتحان کرده بود که به نتیجه نرسید، ولی این بار توانست بلیت آبی‎‌‎رنگ تهران به توکیو را به‌دست بیاورد.

توکیو بدون توقف

این بلیت برایش رؤیای زندگی در خانه‎‌‎ای بزرگ با سنگ‎‌‎های سفید و وسایل طلایی در بالای شهر پایتخت را ساخت که او با ربدوشامبری براق داشت بازی بچه‎‌‎ها را تماشا می‌کرد؛ اما چند هفته بعد او پشت سینک یک ظرفشویی پر از بشقاب‌های کثیف و بدبوی رستورانی در محله قدیمی توکیو ایستاده بود. به‌جای آن رؤیای سال ۷۰ حالا او در خانه‎‌‎ای صدمتری در خیابان پلیس زندگی می‌کند و خاطرات ریز و درشت آن سفر به عکسی از او کنار معبد بزرگ توکیو محدود شده که آن را زیر شیشه پیشخان آجیل‎‌‎فروشی کوچکش گذاشته است.

سال ۷۰ خبر رسید آن سوی جهان، در سرزمین آفتاب تابان پول روی زمین ریخته و کافی است پاسپورت در دست باشد و آن قدر پول، که بلیت خرید و سوار هواپیما شد و خود را به توکیو رساند. سال‎‌‎های پایانی دهه ۶۰ و ابتدایی دهه ۷۰ سال‎‌‎های اقبال عمومی جهان به ژاپن بود. مجمع‎‌‎الجزایر ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم و مصیبت‎‌‎هایش با سختکوشی مردمان آن سرزمین به روزگار آرامش رسیده بود و حالا در مسیر پرشتاب قدرت تکنولوژی و ثروت پیش می‎‌‎رفت. مردمی که ۴۰ سال پیش‌تر روزگار خرابی‎‌‎ها را با تلاش شبانه‌روزی پشت‎‌‎ سر گذاشته بودند حالا داشتند به آرامش نسبی می‌رسیدند و جهان را با تولیدات خود تسخیر می‎‌‎کردند. ایران نیز یکی از بازار‌های محصولات‌شان بود؛ از ماشین‎‌‎های تویوتا و موتور‌های هوندایشان در خیابان‎‌‎ها تا تلویزیون‎‌‎های سونی و توشیبا در خانه‎‌‎ها رسوخ کرده بودند.

توکیو بدون توقف

اوشین و سال‎‌‎های دور از خانه‎‌‎اش ختم به خیر شده بود و حالا نوبت پدر مجرد و از سرزمین شمالی یا قصه زندگی با هانیکو و خانواده سختکوش و سرخوشش بود؛ از سوی دیگر هفت سامورایی و سریر خون و دیگر آثار کوروساوا که عصر‌های جمعه در دهه ۶۰ از تلویزیون پخش می‌شد، مردم ایران را با فرهنگ ژاپنی آشنا کرده بود. دور، دور ژاپنی‎‌‎ها بود که شایعه پولدار شدن در ژاپن در میان بچه‎‌‎های پایین‎‌‎شهر پیچید. گرفتن ویزای ژاپن سخت نبود، بین ایران و ژاپن لغو رواید بود و می‎‌‎شد با یک بلیت در فرودگاه ناریتای توکیو، ویزای چند ماهه کاری گرفت. البته اگر مسافران به در بدشانسی نمی‎‌‎خوردند؛ گاهی یک مسافر باعث دیپورت شدن یک هواپیما می‎‌‎شد.

با این همه بچه‎‌‎های جوادیه، خزانه، نازی‎‌‎آباد و شوش هرچه ته جیب داشتند جمع می‌کردند و با قرض و قوله راهی خیابان استاد نجات‌اللهی یا همان ویلای سابق می‌شدند تا بلیت ژاپن بخرند و راهی فرودگاه مهرآباد شوند. این استقبال آنقدر زیاد شد که پرواز‌های ژاپن پر از ایرانی‎‌‎های مشتاق کار شده بود. برای همین مدیران ایران‎‌‎ایر که هفته‌ای ۲ پرواز به توکیو داشت، تصمیم گرفتند تا با قرعه‎‌‎کشی، بخشی از این مشتاقان کار در ژاپن را گردهم آورند.

توکیو بدون توقف

قرعه‎‌‎کشی اول در هتل استقلال تهران که پیش از انقلاب شرایتون نام داشت، صورت گرفت، اما قرعه‎‌‎کشی اصلی در سال ۷۰ در محل بزرگ‎‌‎تری یعنی ورزشگاه شهید شیرودی (امجدیه سابق) برگزار شد که حالا مدت‎‌‎ها می‌شد میزبان بازی‎‌‎های پرسپولیس و استقلال نبود. ۴۰ هزار نفر با پاسپورت و مدارک آماده به آن‎‌‎جا آمدند و ساعت‎‌‎ها منتظر ماندند تا مدیران ایران ایر بیایند و با قرعه‌کشی از میان ۴۰ هزار شماره ۸ هزار نفر را انتخاب کنند و برایشان بلیت سفر به توکیو صادر کنند. با این حال فقط این ۸ هزار نفر مسافر توکیو نبودند؛ در سال ۷۰ بیش از ۱۷ هزار و در سال بعد آن، بیشتر از ۳۲ هزار نفر برای کار از ایران به ژاپن رفتند.

در میان سال‎‌‎های ۶۹ تا ۷۵ براساس آماری که اداره مهاجرت ژاپن ارائه کرد از ۳۰۰ هزار کارگر مهمان، ۱۲۰ هزار نفر ایرانی بودند. محله‎‌‎های قدیمی و ارزان‌قیمت توکیو، جردن جنوبی شده بود. از آنجا که جوانان جویای کار ایرانی فاقد تخصص بودند بیشتر در کار‌های سطح پایین به‌کار گرفته می‌شدند. بخش زیادی از آنان که ویزایشان به پایان رسیده بود از سوی کارفرمایان ژاپنی برای کار‌های ساختمانی غیرقانونی کار می‌کردند یا برخی دیگر جذب باند‌های خلافکار (یاکوزاها) می‌شدند. شماری از آن‌ها در آن سال‎‌‎ها عاشق دختر‌های ژاپنی شدند و با زنان چشم بادامی راهی ایران شدند یا در همان ژاپن ماندند.

توکیو بدون توقف

عمده جوانانی که از ژاپن به ایران برگشتند، با پولی که آوردند توانستند فقط یک تاکسی پیکان نارنجی بخرند. تاکسی‎‌‎هایی که نشانه سفر صاحبشان به ژاپن بود را می‌شد از کارت‎‌‎های تلفن با خط ژاپنی تشخیص داد که جلوی کنسول ماشین نصب شده بودند یا عروسک‎‌‎های ژاپنی‌ای که زیر آیینه تاب می‌خوردند. زرنگ‌ترهایشان با «ین»‌هایی که با سختی به‌دست آورده بودند، خانه‎‌‎ای کوچک در پایین شهر یا مغازه‎‌‎ای نقلی خریدند.

+ نوشته شده در سه شنبه 2 دی 1399برچسب:ایرانِ دهه ۷۰؛ روز‌های توکیو بدون توقف, ساعت 13:29 توسط آزاده یاسینی