داستان

••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

داستان

  روزي حضرت علي عليه السلام با يک نفر يهودي همسفر شدند، مرد يهودي پرسيد: اي بنده خدا به کجا مي روي؟حضرت فرمودند: به کوفه مي روم.اين دو نفر به راه افتادند، در راه مرد يهودي متوجه اخلاق پسنديده حضرت گرديد و محبت امام در دلش جاي گرفت تا اينکه به يک دو راهي رسيدند که راه کوفه از آنجا جدا مي شد، اما مرد يهودي با تعجب مشاهده کرد که حضرت به همراه او مي آيند و به طرف کوفه نمي روند.مرد عرض کرد: مگر نگفتيد که به کوفه مي رويد.امام فرمودند: چرا.مرد گفت: آيا مي دانيد که راه کوفه از اين طرف نيست؟حضرت فرمودند: مي دانم.مرد گفت: پس چرا از اين طرف مي آييد؟حضرت فرمودند: پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرموده اند: هر گاه با کسي همسفر مي شويد به هنگام جدا شدن از هم چند قدم او را بدرقه نماييد و من به بدرقه تو آمده ام.مرد سوال کرد: آيا پيامبر شما چنين دستوري را داده است؟حضرت فرمودند: آري.مرد گفت: معلوم مي شود که شما پيامبر بزرگواري داريد، حالا من در حضور شما گواهي مي دهم که از آئين خود دست کشيده و به دين پيامبر شما معتقد گشته ام.پس از آن مرد يهودي همراه حضرت علي عليه السلام به کوفه رفت تا دستورات اسلام را از حضرت علي عليه السلام بياموزد.همراهي حضرت علي عليه السلام با مرد يهودي

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

+ نوشته شده در چهار شنبه 12 خرداد 1400برچسب:داستان کوتاه,پند آموز,داستان زیبا,امام علی,امیرالمومنین,مرد یهودی,بدرقه کردن, ساعت 16:51 توسط آزاده یاسینی